Abstract:
خوانش آثار بصری هنری، بهخصوص وقتی اطلاعاتی دربارۀ معنای پنهان آنها موجود نیست، مسئلهای است که باید به طریقی نظاممند و روشمند در جستوجوی حل آن برآمد. گذر از تصویر به معنا، فرایندی است که همواره و به طور ناخودآگاه در ذهن همۀ مخاطبان آثار هنری با شیوههای کمو بیش متفاوت صورت میگیرد. تعیین نظاممند چنین گذری در زمینۀ خوانش نقادانۀ آثار هنری، بهصورت روشهای نقد هنری متفاوت خواهد بود. در این پژوهش با کاربست آن روی تصویر یک تخته قالیچۀ بختیاری از منطقۀ هینهگان، که از جمله قالیچههای تصویری برجستۀ ایران است و اطلاعاتی از معنای آن موجود نبود، قابلیتش در رسیدن از تصویر محض به معنا را نشان داد. قالیچهای که در این پژوهش بررسی شد، دربردارندۀ تصاویری بود که اولا در میان قالیچههای عشایری همتایی از آن مشاهده نشد و در مرتبۀ بعدی، نقوش آن دلالت بر مذهبی بودن مضمون آن داشت، اما ماوقع تصویرشده در قالیچه با هیچیک از روایات مذهبی همخوان نبود. پس از مطالعۀ این قالیچه به روش توصیفی تحلیلی و با شیوۀ پانوفسکی، مشخص شد که سه گروه نقشمایههایی که در نگاه اول هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، با استفاده از روش پانوفسکی و بهرهگیری از کوچکترین جزئیات بصریشان میتوانند شبکهای از معانی پنهان متصل به هم را به وجود بیاورند که نشاندهندۀ آن است که هنرمند طراح یا بافندۀ این قالیچه، بهصورت ناخودآگاه و با قرار دادن دو بخش خاص از زندگی پیامبر (ص) که از نظر او اهمیت ویژهای داشته، از نیاز بنیادین انسان برای رسیدن به تکامل از طریق صعود و نزول مداوم سخن به میان آورده است.
Studying visual artworks, especially when there is not much to know about their hidden meanings, is a problem which should be solved in a systematic way by adopting an authentic methodology. Passing through an image to reach the meaning is a process which always and unconsciously happens in artworks' addressees with nearly different methods. Determining such a methodical approach in the critical perusal of artworks will develop as different methods of art criticism. One of the methods that create an academic analysis for passing through the meaning of image is iconology in Panofsky's approach. This methodology has been proved to be efficient in this article by applying which to a photo of a Bakhtiari carpet from Hinegan region with no obvious meaning. The carpet has some properties with religious implications, but the woven events were not correspondent to any religious narratives. Studying the carpet with Panofsky's method and paying attention to small visual contents, it became clear that three groups of motifs which do not seem interrelated in the first look, create a network of meanings. By reading pretexts carefully, they guide the research to their origins and hidden meanings which were not obvious in the beginning for the artist, audience and the artwork.
Machine summary:
پس از مطالعۀ اين قاليچه به روش توصيفيتحليلي و با شيوة پانوفسکي، مشخص شد که سه گروه نقش مايه هايي که در نگاه اول هيچ ارتباطي با يکديگر ندارند، با استفاده از روش پانوفسکي و بهره گيري از کوچک ترين جزئيات بصري شان ميتوانند شبکه اي از معاني پنهان متصل به هم را به وجود بياورند که نشان دهندة آن است که هنرمند طراح يا بافندة اين قاليچه ، به صورت ناخودآگاه و با قرار دادن دو بخش خاص از زندگي پيامبر(ص ) که از نظر او اهميت ويژه اي داشته ، از نياز بنيادين انسان براي رسيدن به تکامل از طريق صعود و نزول مداوم سخن به ميان آورده است .
عوض پور در کتاب رساله اي در باب آيکونولوژي دربارة رويکرد اميل مال ١٠ به آيکون و مطالعۀ آن را، اين گونه تبيين ميکند: «شايد به مفهومي که اکنون از روش در حيطۀ تحقيق انتظار ميرود نتوان مناسبت اميل مال به آيکون ها را روش خواند، اما بايد توجه داشته که شيوة او در اين خصوص از کارايي بالايي برخوردار است ، چنان که در دورة خود بسيار به کار گرفته شده و خصوصا در فرانسه رواج فراواني هم يافت » (عوض پور، ١٣٩٥، ٤٠).