Abstract:
ادبیات تمثیلی، هنری است از مقولهی زبان مجازی (بیان) در خدمت اصلاح رفتارهای فردی؛ لذا از آغاز، مورد توجه اهل ادب و هنر بوده است. در ادبیات فارسی ـ چه در نثر و چه در نظم ـ به آثاری برجسته بر میخوریم که تمثیل را ابزاری برای روشنگری و مستندسازی برخی مطالب که فهم آنها به توضیح نیاز داشته، قرار دادهاند. یکی از این تمثیلها، داستان طوطی هندوستان است. این تمثیل که در سدهی ششم هجری، میان اهل فضل شناخته شده بود، به خود رنگ و بوی عرفانی و گاه فلسفی گرفت. شیخ عطار و حضرت مولانا، دیدگاهی مشابه دربارهی آن ارائه کردهاند؛ ولی خواجوی کرمانی در این مورد، نظریهی تازهای آورده که این مقاله میکوشد با نگاهی به ساختار درونی تمثیل، به کاوش دیدگاههای مختلف دربارهی تمثیل طوطی هند بپردازد.
Figurative literature is an art which is an issue extracted from metaphorical language (i.e., Saying) that is manipulated to train the individuals' behaviors. Thus, it is noticed by the artists and literature scholars. In Persian literature, either in prose or verse, there are several significant masterpieces that use sayings as a figurative language to clarify and make stable documents in order to explain the needed concepts. One of these sayings is the story of <em>The Merchant and the Parrot</em>. This story was written in the 6<sup>th</sup> century after Hijrat and it is a well-known masterpiece which is acknowledged as an ethical and philosophical story among the scholars. Sheik Attar and Molana have proposed the same ideas on this story; however, Khajavi Kermani suggested novel proposals which examined the story internal structures and discovered various viewpoints about <em>The Merchant and the Parrot</em> story.
Machine summary:
» (ابو هلال ، ١٣٧٢: ٣٤٢) محمد رضا شفيعي کدکني دو ديدگاه از اهل نقد را درباره ي تمثيل ، به شرح زير ارائه مي کند: الف ) قدّامۀ بن جعفر در «نقدالشّعر» مي آورد: «و آن عبارت از اين است که شاعر خواسته باشد به معنايي اشارت کند و سخن بگويد که بر معنايي ديگر دلالت کند؛ اما آن معناي ديگر و سخن او مقصود و منظور اصلي او را نيز نشـان دهـد.
٣ـ خاقاني در مثنوي «تحفۀ العراقين » به هنگام شکايت از روزگار بـثّ الشـکوي اشـاره بـه طوطي هند که در قفس محبوس بود، دارد و خود را به جاي او مي نهد و چنين مي سرايد: طـــــــوطي معـــــــاني آفـــــــرينم شــــروان قفســــي اســــت آهنيــــنم تقــــدير مــــرا بــــه ســــر رســــيده منقـــــار و زبـــــان و پـــــر بريـــــده از هنــــد طــــرب بــــرون فکنــــده از شـــــاخ امـــــل نگـــــون فکنـــــده قــــوتم نــــه شــــکر، شــــرنگ داده آب از دهــــــــــن نهنــــــــــگ داده مــن مــرده بــه ظــاهر از پــي جَســت کـــان طـــوطي کـــو بمـــرد وارســـت (خاقاني، ١٣٨٧: ٢١٢) منظور خاقاني نيز از (هند طرب ) همان عالم معاني و اعيان اسـت .
عطـار اين تمثيل را به گونه اي عارفانه و پخته تر از پيشينيان خود در ادب فارسـي مـي پـرورد و راه را براي حضرت مولانا جلال الدين محمد باز مي کند.
در مقايسه ي تمثيل شيخ عطار و حضرت مولانا، همان گونه که پيش تر اشـاره رفـت ، يـک نکته ي اساسي وجود دارد که با انديشه ي حضرت مولانا متفاوت است .
٦ـ سرانجام طوطي هند از «روضۀ الانوار» خواجوي کرماني سر در مي آورد ولي بـا تفـاوت فراوان ، چنين مي نمايد که خواجو، «اسرارنامه »ي شيخ عطار و مثنوي معنوي مولانا را نديـده و تحت تأثير آموزه هاي ديگري قرار دارد.