Abstract:
تا زمانی که یک شاعر یا نویسنده، به اصول و معیارهای پذیرفته شده در ادبیّات، که در بستر زمان جاری است، پایبند باشد، سخن یا کلام عادّی و ذهنآشنا دارد، امّا همینکه از اصول رایج در ادبیّات خارج شد، در حقیقت سبک تازهای را پایهریزی کردهاست و در اصطلاح «آشناییزدایی» صورت گرفتهاست. براساس نظریّهی اشکلوفسکی، نظریهپرداز صورتگرای روسی، آشناییزدایی در ادبیّات، در سه سطح زبان، مفهوم و اشکال ادبی عمل میکند. مولانا ابوالمعانی عبدالقادر بیدل دهلوی (1133-1054)، از شاعران پرمایه و مقتدر زبان فارسی دیار هند است که با بهکارگیری اندیشههای غریب، بیان دشوار، ازدحام آرایشهای لفظی و معنوی، شعر- بهویژه غزل- را در مسیری تازه انداخت. این پژوهش برای نخستین بار و با روش مطالعهی موردی، به بررسی مصادیق و جلوههایی از آشناییزدایی در دو سطح زبان و مفهوم در پنجاه غزل نخست بیدل دهلوی پرداخته و نشان داده است که بیدل، همسو با نظریهی اشکلوفسکی، در زبان شعر از طریق «ترکیبات و واژگان زبانی خاص، تناقضگویی، اوزان و بحور عروضی غیرمصطلح و طولانی و طول غزلها» و در مفهوم غزل، به گونههای «تزاحم تصاویر و ایماژها، باورها و تلمیحات»، آشناییزدایی کرده است
Machine summary:
آشنايي زدايي واژگاني و مفهومي در غزل بيدل دهلوي ، با تکيه بر نظريّۀ اشکلوفسکي محمّدحسين نيکداراصل ،١ محمود حميدي بلدان 2 چکيده تا زماني که يک شاعر يا نويسنده ، به اصول و معيارهاي پذيرفته شده در ادبيّات ، که در بستر زمان جاري است ، پايبند باشد، سخن ياکلام عادّي و ذهن آشنا دارد، امّا همين که از اصول رايج در ادبيّات خارج شد، در حقيقت سبک تازه اي را پايه ريزي کرده است و در اصطلاح «آشنايي زدايي » صورت گرفته است .
اين پژوهش براي نخستين بار و با روش مطالعۀ موردي ، به بررسي مصاديق و جلوه هايي از آشنايي زدايي در دو سطح زبان و مفهوم در پنجاه غزل نخستِ بيدل دهلوي پرداخته و نشان داده است که بيدل ، همسو با نظريۀ اشکلوفسکي ، در زبانِ شعر از طريق «ترکيبات و واژگان زباني خاص ، تناقض گويي ، اوزان و بحور عروضي غيرمصطلح و طولاني و طول غزل ها» و در مفهوم غزل ، به گونه هاي «تزاحم تصاوير و ايماژها، باورها و تلميحات »، آشنايي زدايي کرده است .
بيان مسأله در پژوهش حاضر، با اعتنا بر نظرّيۀ «اشکلوفسکي» مبني بر گونه هاي آشناييزدايي، نمونه هايي از جلوه هاي آشناييزدايي در دو سطح «زبان » و «مفهوم »، در پنجاه غزل نخستين از ديوان بيدل دهلوي، شاعر پرآوازة هندي، مورد مطالعه قرار ميگيرد تا معلوم گردد که بيدل دهلوي، در ميان شاعران دورة معروف به سبک هندي، و چه بسا همۀ سخنوران پارسي، بيش از همه براي بيان مضامين تازه و خلّاقّيت هنري در غزل ، آشناييزدايي از واژگان ، مفاهيم و ايماژهاي شعري را اساس کار قرار داده است و «به همان اندازه که تنوّع و تازگي به کلام بخشيده است ، در ورطۀ تعقيد و ابهام فروغلطيده است » (شميسا، ١٣٧٦: ٢٩٢).