Abstract:
مطالعه حاضر با روش کیفی، از روش داده بنیاد تلاش میکند تا مفهوم خانواده در تجربه زیسته زوجین متقاضی طلاق را شناسایی نماید. هدف این مطالعه، رسیدن به درکی از تجربه زیسته زوجین متقاضی طلاق و استخراج مدل از درون این تجربیات و ترسیم پارادایم مربوطه است. دادهها از طریق مصاحبه عمیق و نیمه ساختارمند با زوجین متقاضی طلاق در دادگاه خانواده کرج بدست آمد. روش نمونهگیری هدفمند و با حجم نمونه 9 زوج (18 نفر) به اشباع نظری رسید. دادهها به روش اشتراوس کوربین و طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شد. یافتهها نشان میدهد که شرایط علی شامل: دگرگونی ساختاری و ایدئولوژیکی خانواده، تحولات خانواده، مسائل فرهنگی و مسائل اقتصادی و شرایط زمینهای شامل: نابسامانی خانوادگی، عدم وجود تعامل اظهاری، داشتن تعاملات ابزاری و بیتوجهی به بُعد پیامدی دین و شرایط مداخلهای شامل: عدم برخورداری از مهارت زندگی، فرهنگ نادرست استفاده از تکنولوژِی مدرن و عدم تفکیک حوزه خصوصی و عمومی خانواده میباشند و پیامدها شامل: اجتنابناپذیری طلاق، آسیبهای طلاق و از دست دادن حمایت خانوادگی میباشند. درنتیجه توسعه نامتوازن خانواده با آموزش مهارتهای زندگی و حمایتهای اجتماعی تا حد زیادی مرتفع میشود.
The present study tries to identify the concept of family in the lived experiences of divorced applicants, using a qualitative method of Foundation data. The aim of this study was to gain an understanding of the life experience of divorce applicants and to discover and extract models from these experiences and to map the relevant paradigms, including the interrelationships between conditions (structure), action (process), and consequences. Data obtained through in-depth and semi-structured interviews with divorce applicants of the Karaj Family Court. The study reached theoretical saturation through the purposive sampling method with a sample size of 9 spouses (n = 18). The data were analyzed through the Strauss & Corbin method in three stages of open, axial and selective coding. The findings show that the causal conditions are the family ideological and structural tyans formation, the family evolution, the cultural problems, and economic problems. The basis conditions include family disorder, the lack of the state interactions, having the tool interaction and neglect to the religion outcome dimension. Intervention conditions are composed of the lack of life skill, the incorrect culture of the modern technology use and the lack of the separation of the family public and private scope. The consequences are of three main categories: the inevitability of divorce, the consequences of divorce, and the loss of family support. The results of the research showed that the phenomenon or category of the family concept in the living experience of divorce applicants is the unbalanced development of the family. As a result, unbalanced family development is largely eliminated by life skills training and social support.
Machine summary:
یافته ها نشان میدهد که شرایط علی شامل : دگرگونی ساختاری و ایدئولوژیکی خانواده ، تحولات خانواده ، مسائل فرهنگی و مسائل اقتصادی و شرایط زمینه ای شامل : نابسامانی خانوادگی، عدم وجود تعامل اظهاری، داشتن تعاملات ابزاری و بیتوجهی به بعد پیامدی دین و شرایط مداخله ای شامل : عدم برخورداری از مهارت زندگی، فرهنگ نادرست استفاده از تکنولوژی مدرن و عدم تفکیک حوزه خصوصی و عمومی خانواده میباشند و پیامدها شامل : اجتناب ناپذیری طلاق ، آسیب های طلاق و از دست دادن حمایت خانوادگی میباشند.
پرسش اساسی پژوهش حاضر آن است که چه مدلی را میتوان از مفهوم خانواده در میان زوجین متقاضی طلاق بر اساس نظریه داده بنیاد طراحی کرد؟ پیشینه تحقیق - کاملی (١٣٨٦) در پژوهشی به بررسی توصیفی علل و عوامل مؤثر در آسیب اجتماعی طلاق در جامعه ایران با توجه به آمار و اسناد موجود پرداخته است .
با توجه به دو دیدگاه کلی مطروحه در رابطه با پدیده اجتماعی طلاق ، به نظر می رسد که طلاق در شرایط فعلی جامعه به دیدگاه دوم نزدیک تر باشد؛ چراکه پژوهش های مختلفی که در رابطه با علل و اسباب طلاق انجام شده است ؛ به این نتیجه رسیده اند که عواملی همچون : نداشتن توافق اخلاقی، نازائی زن ، ندادن نفقه ، اختلاف سن ، سوء اخلاق و رفتار زوجین ، عدم تمکین ، فساد اخلاقی زوج ، بیکاری، برآورده نشدن انتظارات همسر، تفاوت در ارزش های اجتماعی و فرهنگی، بیماری های جسمی و روحی یکی از زوجین ، خشونت مردان ، ناهماهنگی طبقاتی، دخالت های بیمورد دیگران ، اقتصاد ضعیف خانواده ، ازدواج اجباری، تعدد زوجات ، اعتیاد به مواد مخدر، فقر، عدم علاقه زوجین به هم ، پرکاری و یا اشتغال فوق العاده زوج و...
محسن زاده ، نظری و عارفی (١٣٩٠) نیز در پژوهش خود نشان دادند که تعارض بر سر نگرش های نقش جنسیتی در خانواده یکی از عوامل مؤثر بر بروز طلاق بوده است .