Abstract:
در دوران اتحاد شوروی، دولت مرکزی، کلیه فعالیت های فرهنگی را در سراسر این امپراتوری وسیع در انحصار خود داشت. این عامل باعث فاصله گرفتن اقمار این امپراتوری از تمدن و هویت دیرین خود شد؛ به گونه ای که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، کشورهای تازه استقلال یافته این منطقه دچار نوعی سرگردانی و بحران هویت شدند. خلا موجود زمینه را برای نقش آفرینی ایران فراهم کرد. با وجود این، تاکنون ایران نقش سازنده ای در پر کردن این خلا هویتی نداشته است. در این نوشته سعی بر آن است تا عواملی که بر عدم ایفای یک نقش فعال و سازنده توسط جمهوری اسلامی ایران در این منطقه تاثیر داشته است مورد بررسی قرار گیرد. به نظر می رسد دو عامل ماهیت نظام جمهوری اسلامی ایران و حضور رقابت آمیز قدرت های بزرگ منطقه ای و فرا منطقه ای مهم ترین موانع در این راستا بوده اند.
During the Soviet Union, the central government monopolized all cultural activity throughout this vast empire. This caused the empire's satellites to diverge from their ancient civilization and identity, so that, after the collapse of the Soviet Union, the newly independent countries in the region experienced a wandering identity crisis. The existing vacuum provided the basis for Iranian role-playing. So far, however, Iran has not had a constructive role in filling this identity gap. This article attempts to investigate the factors that have contributed to the lack of an active and constructive role played by the Islamic Republic of Iran in this region. It seems that the two most important obstacles in this regard are the nature of the Islamic Republic of Iran and the competitive presence of large regional and trans-regional powers.
Machine summary:
خلأ هويت در کشورهاي جانشين اتحاد جماهير شوروي فرصتي براي نفوذ بيشتر جمهوري اسلامي ايران در اين منطقه مهدي شاپوري ١، سيد حسين سيف زاده 2 تاريخ دريافت : ١٣٩٨/٠٣/١١ تاريخ پذيرش : ١٣٩٨/٠٥/٠٧ چکيده در دوران اتحاد شوروي، دولت مرکزي، کليه فعاليت هاي فرهنگي را در سراسر اين امپراتوري وسيع در انحصار خود داشت .
نکته جالب اينکه در حدود يک سوم از تاريخ ٢٥٠٠ ساله تاريخ ايران ، مرکز ثقل اصلي و سياسي ايران خارج از محدوده امروزي و در آسياي مرکزي قرار داشته است (محمدي، ١٣٨٧: ٣٥٤) تاريخ از اشتراکات فراوان بين ايرانيان و مردمان اين منطقه حکايت مي کند.
پرسشي که مطرح مي شود اين است که حضور و نفوذ ايران همانند برخي کشورهاي منطقه اي و فرامنطقه اي در منطقه آسياي مرکزي پررنگ نيست ؟ براي پاسخ گويي به اين سؤال بايد موانع کار را بررسي کنيم .
به اعتقاد نويسنده دو مانع عمده در راه نقش آفريني ايران در اين منطقه وجود دارد؛ يکي؛ ماهيت ايدئولوژيک نظام جمهوري اسلامي است که آن را دقيقا در برابر دولت هاي سکولار آسياي مرکزي قرار مي دهد.
شهر مرو هم که يزگرد سوم به آنجا رفته بود، در سال ٢٢ هجري قمري بدست مسلمانان افتاد (ورهرام ، ١٣٧٢) با حضور دين اسلام در اين منطقه ، انديشه هاي مردم عرب زبان ، ايران و اقوام ترک آسياي مرکزي به هم نزديک شدند و سه قوم عرب ، ترک و ايراني جهان بي نظير و تمدن واحد اسلامي را بوجود آوردند (اميراحمديان ، ١٣٨٣) اما اين پايان کار نبود.