Abstract:
این مقاله به بررسی ماهیت قدرت و پاد قدرت در رسانههای اجتماعی و برداشت مانوئل کاستلز از مفهوم «ارتباط جمعی خودانگیز»، میپردازد. کاستلز معتقد است، اینترنت فعلی بر اساس تعارض میان شبکههای کسب و کار چندرسانهای جهانی شکل گرفته که در تلاش برای کالاییسازی اینترنت و «مخاطب فعال» است؛ او همچنین در ویرایش دوم کتاب «شبکههای خشم و امید» (2015)، اهمیت و نقش رسانههای اجتماعی را در جنبشهای اجتماعی، بیش از پیش ارزیابی میکند و با جدیت معتقد است که با توجه به ناآرامیهای اجتماعی و ظرفیت شورش در یک جامعه خاص، استفاده گسترده از رسانههای اجتماعی باعث میشود که شورشهای فردی به اعتراضات اجتماعی و در نهایت جنبشهای اجتماعی تبدیل شوند. با این حال، موضوعی که این مقاله به واکاوی آن میپردازد آن است که اگر شبکههای اجتماعی مبتنی بر اینترنت -همانطور که کاستلز میگوید- شرط لازم، اما نه کافی برای جنبشهای اجتماعی جدید در دوران ما باشند، این بدان معنی است که در مواردی که دولتها یا شرکتهای اینترنتی به مسدود کردن، سانسور یا نظارت دقیق بر رسانههای اجتماعی مبادرت ورزند، پس جنبشها نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند و جنبشهای اجتماعی لزوما محکوم به نابودی هستند. اما نمونههایی وجود دارند که این پیش فرض را نقض کردهاند. لذا در مورد نحوه استفاده کاستلز از نظریه اجتماعی، پنداشت او از مفهوم قدرت، بهکارگیری اصطلاحات علم رایانه برای تحلیل جامعه، برآورد و توصیف طبقهبندی شده او از شیوه توزیع قدرت میان شرکتهای چند رسانهای جهانی، مفهوم وب2.0 و مرکزیت اطلاعات و قدرت ارتباطات، تردیدهایی وجود دارد.
Machine summary:
کاستلز معتقد است ، اينترنـت فعلـي بـر اساس تعارض ميان شبکه هاي کسب و کار چندرسانه اي جهاني شکل گرفته که در تلاش بـراي کالاييسازي اينترنت و «مخاطب فعال » است ؛ او همچنين در ويرايش دوم کتـاب «شـبکه هـاي خشم و اميد» (٢٠١٥)، اهميت و نقش رسانه هاي اجتماعي را در جنبش هاي اجتماعي، بيش از پيش ارزيابي ميکند و با جديت معتقد است که با توجه بـه نـاآرامي هـاي اجتمـاعي و ظرفيـت شورش در يک جامعه خاص ، اسـتفاده گسـترده از رسـانه هـاي اجتمـاعي باعـث مـي شـود کـه شورش هاي فردي به اعتراضات اجتماعي و در نهايت جنبش هاي اجتماعي تبديل شوند.
Tweets and the Streets: Social Media and Contemporary Activism انگلستان ، تونس و يونان در خصـوص ميـزان اسـتفاده آنهـا از شـبکه هـاي اجتمـاعي در اعتراض ها مصاحبه کرده و به اين نتيجه رسيده است که اگرچه جنـبش هـاي اجتمـاعي معاصر ادعا ميکنند که آنها واجد شبکه هاي بدون رهبر هستند، اما رهبراني بـا رويکـرد نرم وجود دارند که از رسانه هاي اجتماعي براي صحنه آرايـي معترضـان و «ايجـاد نـوعي صحنه آرايي از تجمعات » استفاده ميکننـد (گربـائودو، ٢٠١٢: ١٣٩) و «تعـداد کمـي از مردم ، بيشترين جريان ارتباطات را تحت کنترل دارند» (ص ١٣٥).