Abstract:
یکی از مباحث چالشبرانگیز در حوزه سیاستهای مالیاتی، مسئله مبادله سیاستگذاری بین مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم میباشد. در این راستا، مسئله اساسی این است که سیاستگذار، سیاستهای مالیاتی خود را معطوف به افزایش مالیاتهای مستقیم کند یا غیر مستقیم؟ بر این اساس، مطالعه حاضر با استفاده دادههای دوره زمانی 1396-1350 و الگوی رگرسیون آستانهای خود محرک (SETAR) به بررسی مبادله سیاستگذاری بین مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم در ایران میپردازد. بر اساس یافتههای این تحقیق، مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم در قالب یک ساختار 3 رژیمی بر رشد اقتصادی ایران طی دوره تحت بررسی اثرگذاشتهاند. در رژیم اول (سالهایی که نرخ رشد اقتصادی کمتر از 41/6- درصد بوده است)، اثر مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم به صورت درصدی از GDP بر رشد اقتصادی به لحاظ آماری معنادار نبوده است. در رژیم دوم (سالهایی که نرخ رشد اقتصادی بزرگتر از 41/6- و کوچکتر از 47/9 درصد بوده است)، این اثرگذاری برای مالیاتهای غیر مستقیم مثبت و معنادار و برای مالیاتهای مستقیم معنادار نبوده است. نهایتاً و در رژیم سوم (سالهایی که نرخ رشد اقتصادی بزرگتر از 47/9 درصد بوده است)، مالیات غیر مستقیم به صورت درصدی از GDP اثر مثبت و معنادار و مالیات غیر مستقیم به صورت درصدی از GDP اثر منفی و معنادار بر رشد اقتصادی داشته است. بنابراین این قابل استنباط است که در دامنه رشد اقتصادی بزرگتر از 41/6- درصد، میتوان یک مبادله سیاستگذاری در جهت افزایش مالیاتهای غیر مستقیم نسبت به مالیاتهای مستقیم متصور شد، به نحوی که بر رشد اقتصادی اثر مثبتی داشته باشد.
One of the most challenging issues in tax policy debates is the trade-off between direct and indirect taxes. The main question is that should policy-maker focus on increasing direct taxes or indirect taxes? Accordingly, this paper investigates the issue of trade-off between direct and indirect taxes using a self- exciting threshold autoregressive (SETAR) model in Iran for the period 1971-2017. The findings showed direct and indirect taxes had affected on economic growth in a tree-regime structure. In the first regime (years that economic growth is less than -6.41%), the effect of direct and indirect taxes (% GDP) on economic growth was not significant. In the second regime (years that economic growth is greater than -6.41% and less than 9.47%), this effect was positive and significant for indirect taxes and insignificant for direct taxes. Finally, in the third regime (years that the economic growth is greater than 9.47%), direct and indirect taxation (% GDP) has had a significant negative and significant positive effect on economic growth, respectively. Therefore, it can be inferred that in the range of economic growth greater than -6.41%, a trade-off can be assumed to increase indirect taxes rather than direct taxes, so that has a positive effect on economic growth.
Machine summary:
بنابراین ، سوال اصلی این تحقیق این خواهد بود که آیا میتوان در راستای افزایش درآمدهای مالیاتی دولت و بهبود عملکرد سیستم مالیاتی در کشور، بین مالیات های مستقیم و غیر مستقیم مبادله سیاست گذاری معنادار متصور شد (با این شرط که رشد اقتصادی کاهش نیابد)؟ در راستای پاسخ گویی به این سوال ، در مطالعه حاضر تلاش خواهد شد تا با استفاده از رهیافت رگرسیون آستانه ای خود محرک (SETAR) مسئله مبادله سیاست گذاری بین 1.
Zapata and Gauthier مبادله سیاست گذاری بین مالیات های مستقیم و غیر مستقیم بر رشد اقتصادی در چاچوب الگوی SETAR، پایایی متغیرها با استفاده از آزمون های کویاتکوفسکی - فیلیپس - اشمیت - شین (KPSS)١ و دیکی – فولر تعمیم یافته با لحاظ شکست ساختاری ٢ مورد بررسی قرار گرفته که نتایج در قالب جدول شماره ٢ ارائه شده است .
جدول ٤: برآورد الگوی تحقیق با استفاده از رهیافت SETAR (رجوع شود به تصویر صفحه) بر اساس نتایج گزارش شده در جدول ٤ نکات زیر قابل استنباط خواهد بود: در رژیم اول (سال هایی که نرخ رشد اقتصادی کمتر از ٦/٤١- درصد بوده است )، اثر مالیات های مستقیم و غیر مستقیم به صورت درصدی از GDP بر رشد اقتصادی به لحاظ آماری معنادار نبوده است .
بر این اساس ، مطالعه حاضر تلاش کرده است تا با استفاده داده های دوره زمانی ١٣٩٦-١٣٥٠ و الگوی رگرسیون آستانه ای خود محرک (SETAR) به بررسی مسئله مبادله سیاست گذاری بین مالیات های مستقیم و غیر مستقیم در اقتصاد ایران بپردازد.