Abstract:
استفاده از نمادها در شعر فارسی، قدمتی دیرینه دارد. شعرهای نمادین (سمبولیک) در پس معنای ظاهریشان، معنا یا معناهایی پنهان دارند، که برای دستیابی به آنها همواره تلاشهایی صورت گرفته است و میگیرد. نیما یوشیج یکی از شاعران برجسته معاصر است که تحت تاثیر شاعران سمبولیست فرانسه، نماد و نمادگرایی در شعرهایش از جایگاهی ویژه برخوردار است. به خاطر فضای اجتماعی-سیاسی بستهی حاکم بر عصر نیما، به ویژه از 1316 به بعد، وی با توسل به نمادها کوشیده است تا معانی و پیامهایی را به خواص منتقل کند، که عوام از درک آن عاجزند.
شعر «هست شب» یکی از شعرهای نمادین آخرین سالهای عمر نیماست که به لحاظ ساختمندی و استفاده از نمادهای «شب»، «ابر» «باد» و «هوا»، که از نمادهای طبیعی جا افتاده و شناختهشده در شعرهای نیما هستند، فضاهایی نمادین را در خود نهفته دارد. یافتههای هرمنوتیک جدید میتواند تاویلگران را در کشف این معانی یاری دهد. نگارنده در این مقاله، بر اساس روشهای هرمنوتیک جدید، دو تاویل ممکن از شعر «هست شب» نیما یوشیج ارائه داده است.
Employing symbols in Persian poetry traces back to old times. The symbolic poems besides their apparent meaning, possess hidden meaning too. Therefore, from very beginning to divulge these hidden meanings, certain efforts have been made. Nima Youshij is one of the prominent contemporary poets who under the influence of French Poets has shown a special interest in symbol and symbolism. “It is night” is one of the symbolic poems belonging to the years after 1937, when he has tried to send his messages and express his ideas to special social groups, because of the social and political suffocating conditions of his time. Due to its structure and the symbols like “night”, “cloud”, “wind” and “air” which are established natural symbols in Nima’s poetry, this poem has produced a symbolic condition, so that the interpreters by the help of newly hermeneutics findings could discover its meaning. In the present article, on the basis of the knowledge of hermeneutics, the writer has offered two possible hermeneutics views for the Nima’s “It Is Night”.
Machine summary:
بند دوم شعر (سطرهای پنجم و ششم ) به صورت زیر است : هست شب ، همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا هم از این روست نمیبیند اگر گمشده ای راهش را ٥٦ زبان شناخت ، سال دهم ، شمارة دوم ، پاییز و زمستان ١٣٩٨ تأکید دوباره بر استیلای «شب » (حاکمیت فضـای تیـره و تـار ناشـی از ظلـم و جـور و استبداد) به صورت جمله ای جداگانه ، و تشبیه «شـب »- کـه از آن در بنـد پیشـین بـا عنـوان «دم کرده » یاد شده بود- به تنی ورم کرده ، که فضا را پر کرده و به هر طرف که رو کنی، بـا آن برخورد میکنی، حاکی از حس خفقان شدید و عدم امکان گریز از آن ، توسط شـاعر اسـت .
) نگارنده به دو دلیل زیر، خوانش اول را میپذیرد: الف - به خاطر طرز نگارش در نسخه های مختلف ، از جمله نسخه ی مربـوط بـه کتـاب «برگزیده آثار نیما یوشیج ، انتخاب ، نسخه برداری و تدوین سیروس طاهباز» کـه بـه صـورت زیر است : هست شب ، همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا این نسخه «هست شب » را از بقیه جملـه جـدا کـرده اسـت و اگـر در نسـخه ی اصـلی دست نوشت نیما نیز نگارش عبارت به همین صورت بوده باشد، میتوان از آن ، تأکید بیشـتر بر استیلای شب و حضور و مانایی آن را برداشت کرد.