Abstract:
واکاوی برنامه آموزشی هر رشته علمی به ویژه از حیث بررسی رابطه علم و مهارت در آن از ضرورت و اهمیت ویژهای برخوردار است. در این مقاله با رویکردی تاریخی-انتقادی به واکاوی برنامههای آموزشی رشته علوم اجتماعی و ارزیابی نسبت بین تحصیل، مهارت افزایی و اشتغال دانش آموختگان این رشته پرداخته شده است. چارچوب نظری با بهرهگیری از رویکردهای الگوی اسکایرو (2008)، رویکرد فیلسوفان تعلیم و تربیت معاصر در ارتباط با نسبت علم و مهارت و همچنین نظریه آموزشی بلوم (2009) تدوین گردیده است. روش مطالعه، تاریخ نگاری انتقادی بوده و گردآوری دادهها با ترکیبی از دو روش اسنادی و مصاحبه عمقی صورت گرفته است. یافتههای پژوهش با روش کیفی تحلیل ساختاری و تفسیری تجزیه و تحلیل گردیده است. نتایج پژوهش نشان میدهد برنامههای آموزشی رشتههای علوم اجتماعی در ایران فاقد استانداردهای پیشرفته بوده و در محتوای آن، نسبت مناسب و متعادلی میان دانش نظری و مهارت عملی وجود ندارد. از دیگر نتایج، وجود شکاف عمیق میان بخش عرضه دانش آموختگان یعنی نهاد دانشگاه و بخش تقاضای آنان یعنی نهاد اقتصاد (بازار کار) است و تناسبی در آن مشاهده نمیگردد.
The study of the curriculum of each discipline is especially important in terms of examining the relationship between science and skill. The paper deals with historical- critical approach to the analysis of social science curricula and assessing relationship between science and skills development and employment of graduates. The theoretical framework has been formulated using the approaches of SKYROW (2008), contemporary philosophers approach to science and skill ratio as well as BLOOM s educational theory (2009). The method of study is critical historiography and the data were collected by a combination of documentary and in- depth interviews. The research findings were analyzed by qualitative method of structural and interpretive analysis. The results show that educational programs in social science in Iran lack advanced standards and in their content there is no appropriate and balance ratio between theoretical knowledge and practical skills. Another result is a deep gap between the supply of graduates, the institution of the university and their demand, the institution of economics (Labor Market).
Machine summary:
بررسی و تحلیل تاریخی وضعیت برنامه های آموزشی از حیث مهارت افزایی دانشجویان رشتۀ علوم اجتماعی و اشتغال دانش آموختگان آن در مقاطع گوناگون تحصیلی از آغاز تا سال ١٣٩٥ محمدسالار کسرایی * 1 آتنا غلام نیارمی ** چکیده واکاوی برنامه آموزشی هر رشته علمی به ویژه از حیث بررسی رابطه علم و مهـارت در آن از ضرورت و اهمیت ویژه ای برخوردار است .
(اسکایرو،٢٠٠٨ :٧٠) یکی دیگر از رویکردهای جامع و نوین در تدوین و طراحی الگوی برنامه های آموزشـی که امروزه مورد توجه بسیاری از متفکران حوزه برنامه ریزی آموزشی در سطح جهـانی قـرار گرفته ، رویکرد «جامعـه یـادگیری» (The Learning society approach) اسـت کـه رویکـردی نسبتاً متأخر در این حوزه محسوب می گردد.
در حالی که در رویکردهای اندیشـمندان گونـاگون در حوزه برنامه ریزی آموزشی در دنیا به این نکته اشاره شده است که تربیت متخصصان علـوم اجتماعی با دو مهارت اساسی یعنی مهارت نظری (دانستن نظریه های اجتماعی بـرای تولیـد ایده اجتماعی) و مهـارت عملـی (توانـایی انجـام پـژوهش اجتمـاعی، تـدریس و آمـوزش ، مددکاری اجتماعی) صورت می گیرد، امـا در برنامـه هـای آموزشـی ایـن رشـته در ایـران ، مقولاتی که به پرورش مهارت دوم منجر گردد، گنجانده نشده است .
مقایسه تطبیقی ویژگی های برنامه آموزشی رشته علوم اجتمـاعی در ایـران و کشـورهای پیشرفته ، نشان می دهد که نسبت میان آموزش دانشگاهی مبتنی بر برنامـه آموزشـی، مهـارت آموزی در دوره تحصیل و اشتغال دانشجویان در ایران به مراتـب در سـطح بسـیار ضـعیفی است .