Abstract:
جبر و اختیار یکی از موضوعات مهم کلامی است که از دیرزمان بادیدگاه های گوناگون
مورد توجه بوده است و هر یک از پیروان عقاید مختلف با دیدگاه خاص خود به این موضوع
پرداختهاند. یکی از دیدگاه های معروف در این مسأله دیدگاه عرفا است که در میراث
ادبی – عرفانی بازتاب گسترده ای دارد. مولوی به عنوان یکی از نظریهپردازان این
موضوع در مثنوی معنوی با شیوة خاص خود، داستان و ضرب المثل که شیوة قرآنی است، به
طرح آن پرداخته است. در این مقاله با اشاره به پیشینه مباحث کلامی و تأثیر آن در
فرهنگ و اندیشة ایرانیان، به بررسی دیدگاه عارفانة مولانا پرداخته شده است. وی با
طرح مسائلی همچون سبب و مسبب، سبب سازی و سبب سوزی، رابطة جبر و توکل، جبر خاصه و
حدود اختیار انسان، افکار و اندیشه هایش را بیان کرده است. او در عین اینکه قدرت
فائقه و جباریت حق را نشانة عجز وزاری انسان و نهایتا جبر میداند، با بیان
پشیمانی و شرم آدمی از اعمالش او را دارای اختیار و انجام عمل آگاهانه معرفی
میکند.
Machine summary:
"ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی ما چو ناییم و نوا در ما ز توست ما چو شطرنجیم اندر برد و مات ما عدمهاییم و هستی ها ی ما باد ما و بود ما از داد توست لذت هستی نمودی نیست را تو ز قرآن بازخوان تفسیر بیت گر بپرانیم تیرآن نی زماست زاری از ما نه، تو زاری میکنی ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست بردومات ما زتوست ایخوش صفات تو وجود مطلقی فانی نما هستی ما جمله از ایجاد توست عاشق خود کرده بودی نیست را گفت ایزد ما رمیت اذ رمیت ما کمان و تیر اندازش خداست 1/620-602) 2/6 جبر خاصه و حدود اختیار انسان در شرح ابیات اخیر که اشاره به آیة « و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» (انفال: 17) دارد، یکی از شارحین مثنوی نوشته است: « معتزله و شیعه میگویند پرانیدن تیر در حقیقت عمل حضرت رسول (ص) بود ولی چون حق تعالی او را تأیید کرد و یا اثری شگفت در فعل او نهاد این عمل به اعتبار حس از پیغمبر بود ولی به لحاظ تأیید یا اثر، فعل الهی بود و اشعریه آن را دلیل میگیرند بر اینکه اعمال بندگان آفریدة خداست و بشر کاسب فعل است، صوفیه آن را تعبیری از فنای افعالی میگیرند که سالک در آن مقام خود را مقهور تصرف حق میبیند و چون پیغمبر به درجة بقاء بالله رسیده بود بدین جهت فعل به صورت نفی و اثبات وارد شده است."