Abstract:
تحلیل عالم به معنای ماسوی الله، پس از وحدت وجود، از اساسیترین مسائل عرفان نظری
است. این نوشتار ضمن برشماری مقدمات لابدی بحث، تجلی را به منزله نظامی که متصدی
تبیین و تحلیل کثرات است، بررسی میکند.
ویژگی این مقاله، اتقان انتساب مدعیات به اهل عرفان وبه خصوص نحله محییالدینی است،
این ویژگی از آنجا مهم مینماید که در برخی از یادداشتهای محققان، بعضی تصورات
غیرواقعی، به گونه جازمانه به شیخ اکبر نسبت داده میشود. تنها راه پیشگیری ازاین
آسیب پژوهشی در همه حوزهها از جمله عرفان نظری، التزام به طرح دقیق نظرات مورد
تحقیق است، به گونه ای که آشکارکنندة عبارات اهل عرفان باشد. از این رو، روش
نویسنده، توجه دو چندان به ذکر راویگونه کلمات شیخ اکبر و شارحان وی، آمیخته به
تحلیل آنهاست.
Machine summary:
"ناگفته نماند که مطلق حقیقی، در عین سریانش در کثرات، در مقام ذات، فوق سریان است؛ زیرا چنانکه گذشت، در مقام ذات مقابلی تصویر نمیشود که از سریان یا عدم آن سخنی گفته شود، ولی هنگامی که همان ذات مطلق به اطلاق مقسمی و متصف به وصف فوق سریان، در مقیدات تجلی پیدا کند، هویت سریانیاش بالفعل میشود که خود، اسمی است از اسامی حق.
(لاهیجی،377) برای مطالعه بیشتر در باب نفی حلول از دیدگاه عرفان نظری (نک :جامی:بی تا،5 و84؛ قیصری:603،1375 و865-866؛ ابن عربی :1370، 2/17 که فرق حلاج و دیگران را در این مسئله آورده است) تصریحات و نیز اشارات بسیاری در باب تجلی در شرح قیصری موجودند که به جهت رعایت اختصار از طرح آنان خودداری میکنیم.
[1] از این نکته به اسقاط اضافات که منتج توحید حقیقی است، یاد میشود : نشانی دادهاندت از خرابات که«التوحید اسقاط الإضافات» لاهیجی در شرح این عبارت، ابتدا خرابات را بهمقام فنای کثرات، تفسیر میکند و میگوید : ذات حق به اعتبار تجلی و ظهور او در مظاهر، عین همه اشیاء است...
شعر : تاب انـوار جمالـت بهــر اظهــار کمــال خود همه هستی شده وانگه برای روی پوش پرتویی بر ظلمت آباد جهان انداخته نام هستی گه بر این و گه بر انداخته (لاهیجی،625) اسم و مسمی ؛ عینیت و غیریت گفته شد که تجلی و خروج ذات از مقام اطلاق، مسوغ هستی مقیدات است که مقید را «اسم» و «ذات» را «مسما» گویند."