Abstract:
شناخت خواطر و نفی آن، از اساسیترین عناصر سلوک در عرفان اسلامی و یکی از لوازم معرفت نفس است که نتیجه آن مهار قوای واهمه و خیال و به تسخیر درآوردن قلب میباشد؛ تا اینکه هیچ خاطری بیاذن سالک بر قلب او وارد نشود و انسان به اطمینان قلبی دست پیدا کند. بدون این امر، سالک راه به جایی نمیبرد و برای حضور قلب در عبادات و خصوصا نماز، نفی خواطر ضروری است.
خواطر بخشی از واردات القا شده بر قلب میباشند که بدون تعمل شخص بر دل او وارد میشوند و به صورت خطاب ظاهر میشوند. خواطر بر حسب درجات باطنی انسان و مراتب سلوکیاش، از چهار منشا صادر میشوند و نفس با ابزارهای مناسب، آنها را درک میکند. برای خواطر تقسیمهای متعددی ذکر کردهاند، ولی اغلب تقسیم چهارگانه به «رحمانی، ملکی، نفسانی و شیطانی» کاربرد دارد و ویژگیهای هریک، بیان شده است. روش تحقیق در این مقاله، توصیفی تحلیلی است.
Recognition of incoming thoughts and its denial is one of the most basic elements of behavior in Islamic mysticism and one of the tools of self-knowledge. Controlling the faculty of fantasy and imagination and conquering the heart is among the results of recognition of incoming thoughts. In this assumption, no unreasonable thoughts enter the heart, and hence man achieves heart confidence. Without this, the seeker will not succeed, because the denial of incoming thoughts is necessary at least for the presence of the heart in worship, especially prayer. Incoming thoughts is a part of the induction of the heart, which inadvertently enters the heart and appear as addresses. According to the esoteric degrees of man and his conduct, the incoming thoughts are issued from four sources, and the soul comprehends them with the appropriate means. Using a descriptive-analytical method, this paper studies the divisions of this thoughts, which most of the divisions are as follows celestial, terrestrial, sensual and devilish.
Machine summary:
ir دريافت: 19/8/98 پذيرش: 7/12/98 چکيده شناخت خواطر و نفی آن، از اساسیترین عناصر سلوک در عرفان اسلامی و یکی از لوازم معرفت نفس است که نتیجۀ آن مهار قوای واهمه و خیال و به تسخیر درآوردن قلب میباشد؛ تا اینکه هیچ خاطری بیاذن سالک بر قلب او وارد نشود و انسان به اطمینان قلبی دست پیدا کند.
به تعبیر دیگر، خاطر چون که نوعی سخن نفسانی است، فقط خطابِ متوجه صاحب خاطر ميباشد؛ یعنی خطابی که به شخص دریافتکننده خاطر تعلق دارد؛ ولی وارد به هر چیزی که از طرف حق بر قلب وارد شود گفته میشود، اعم از اینکه خطاب باشد یا غیر خطاب؛ مثل واردِ سرور هنگام مشاهدۀ جمالِ حق، یا وارد حزن زمان مشاهدۀ جلال الهی، یا وارد قبض نزد توقع حجاب و یا وارد بسط زمانی که انتظار کشف وجود دارد (بقلی شیرازی، 1428ق، ص212).
خواطر پیوسته همراه انسان است و از سینه انسان قطع نمیشود، مگر با ذکر خالص حقتعالی؛ یعنی اگر عبد، بر ذکر با همۀ مراتب آن مداومت کند، خدای تعالی با جلال و جمالش بر قلب عارف تجلی میکند تا اینکه ذاکر به مقام فنا برسد و این بالاترین مرتبۀ سلوک به سوی حقتعالی میباشد.
هنگامی که سالک به فنا برسد، همۀ خواطر، حتی خواطر رحمانی هم از او منتفی میشود؛ زیرا خواطر، رسولان الهی هستند (ابنعربی، بیتا، ج2، ص563)، و در نهایت قربِ سالک به حق (فنا)، رسول معنا ندارد و این امر یعنی فنا بیش از لحظهای دست نميدهد، مگر اینکه عبد از حیث عبودیتش از فنا به مقام بقا بعد از فنا نایل شود که در این مرتبه، نه حق از خلق و نه خلق از حق، در حجاب نمیباشند و در این مقام خواطر رحمانی و ملکی و نفسانی بر او وارد میشوند؛ ولی خواطر شیطانی دیگر بر او القا نمیگردد (بقلی شیرازی، 1428ق، ص90)؛ «إنَّ عِبَادِی لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطان» (حجر: 22).