Abstract:
پیروان نظریه امر الهی، اخلاق را بهطور کامل وابسته به دین دانسته و ورای امر و نهی الهی، معنا و واقعیتی برای آن قائل نیستند. در مقابل، پیروان اخلاق سکولار، اخلاق را مقدم بر دین و حاکم بر آن میدانند و دستِکم برای ارزشهای اخلاقی معنا و واقعیتی مستقل قائلاند. در این میان برخی از نظریهپردازان اندیشه اسلامی نیز، علیرغم انکار نظریه امر الهی، به اخلاق دینی قائل بوده و دین را مشتمل بر اخلاق می دانند. نظریه مختار آن است که اخلاق عین دین و دین عین اخلاق است و با وجود نادرستی نظریه امر الهی، قرائتی از اخلاق دینی وجود دارد که در تمام وجوه معناشناختی، هستیشناختی، معرفتشناختی و روانشناختی برتر از اخلاق سکولار است.
The followers of the divine command theory regard ethics as completely dependent on religion and do not regard a meaning and reality for it beyond the divine command and countermand. On the other hand, the followers of secular ethics view ethics as prior and superior to religion, and at least consider moral values as an independent meaning and reality. In the meantime, some theorists of Islamic thought, despite the rejection of the theory of the divine command, believe in religious ethics and deem religion consisting of ethics. The chosen theory is that ethics is the same as religion and religion is the same as ethics, and despite the inaccuracy of divine command theory, there is a reading of religious ethics that is superior to secular ethics in all semantic, ontological, epistemological, and psychological aspects.
Machine summary:
يعني اگر اخلاق سکولار مبتني بر معارف و احکام نادرست باشد، باطل است و اگر مبتني بر معارف و احکام درست باشد، اخلاق حق خواهد بود و اگر سؤال شود: در صورت دوم، تفاوت اخلاق سکولار با اخلاق ديني که هردو اخلاق حقاند، چيست؟ پاسخ سؤال پیشگفته به تفاوت در ميزان اشتمال آنها بر معارف و احکام حق و رتبه ارزشهاي اخلاقي مطرحشدهشان است؛ يعني اولاً دايره معارف و احکام حق، وسيع است و امکان دارد کسي که طرفدار اخلاق سکولار است، بخشي از اين معارف را بهدست آورده و احکام اخلاقي خود را برهمان اساس پايهگذاري کند بدون آنکه به معارف ديگر حق توجه يا باور داشته باشد.
برتري اخلاق ديني در حوزه معناشناسي آنچه در اين حوزه مطرح ميشود اين است که آيا اخلاق ديني يا سکولار ميتوانند بهصورت مستقل تعريفي از مفاهيم و ارزشهاي اخلاقي ارائه دهند و در صورت مثبت بودن پاسخ، تعريف کداميک روشنتر و دقيقتر است؟ البته بين معناداري واژهها و تعريفپذيري مفاهيم تفاوت وجود دارد.
مفروض مقاله اين است که حرف طرفداران اخلاق سکولار درست و نظريه امر الهي باطل است، درعينحال تکيه بر مفاهيم و باورهاي ديني باعث ميشود تعريف روشنتر و دقيقتري از مفاهيم اخلاقي ارائه شود.
(همان: ۹۳) اگر پيروان اخلاق سکولار «ارزش ذاتي» را به کمال حقيقي انسان تعريف کنند و نیز ارزش غيري را عامل پديد آمدن ارزش ذاتي بدانند، باز هم ميتوان گفت تعريفي که با تکيه بر مفاهيم و باورهاي ديني ارائه ميشود برتر از تعريف ايشان است؛ زيرا پس از تعريف ارزش به کمال و مطلوبيت، لازم است مصادیق ارزش مشخص گردد تا معلوم شود دقيقاً منظور از ارزشهاي اخلاقي چيست.