Abstract:
از آنجا که ملاصدرا دلایلی مبنی بر تباین وجودی دنیا از آخرت ارائه میدهد و معتقد به عدم امکان تقرر این دو عالم در سلک واحدی میباشد، چگونه میتوان تقابل آن را با اصل تشکیک، توجیه و آخرت را امتداد دنیا دانست؟ هدف پژوهش حاضر، حل مسأله فوق به روش توصیفی تحلیلی، ضمن تبیین نظرات نهایی ملاصدرا میباشد. نتیجۀ تحقیق، حاکی از آن است که اگر وحدت سنخی یا وحدت شخصی وجود در سایۀ تشکیک خاص الخاصی را پذیرا باشیم، تقابلی در کار نخواهد بود. چرا که تباین دنیا و آخرت در دید ملاصدرا از سنخ تباین در مراتب هستی است و بین این مراتب، اتحادی از نوع «حقیقت و رقیقت» و «کلیت و اطلاق سعۀ وجودی» تحقق دارد. دنیا و آخرت شئونات، تعینات و ظهوراتیاند که هیچ تباینی با یکدیگر ندارند و بازگشت همۀ اینها به ذات واحد و یگانه است؛ یعنی وجود در عین وحدت دارای کثرتی است که آن کثرت مخل وحدت نیست.
Since Mulla Sadra offers some reasons of the existential difference of this world and Hereafter and believes in the impossibility of the existence of these two worlds in the same platform, how could we justify its opposition to the principle of analogical gradation and with considering the Hereafter to be the extension of this world? The objective of the current study is solving the abovementioned problem based on a descriptive-analytic method and through explication of the final ideas of Mulla Sadra in this regard. The results of this research show that if we accept the typical unity or personal unity of existence under the shadow of ultra-special analogical gradation, there will be no opposition, since the difference of this world and the Hereafter from the viewpoint of Mulla Sadra is a type of difference in existential degrees. This world and the Hereafter are manifestations, status and emergences that are not different with each other, and they all return to a unique essence; this is to say that existence is diverse while it is unique and this diversity does not impede the unity.
Machine summary:
با توجه به مباني فلسفي ملاصدرا همچون اصل تشکيک در تبيين هستي شناسي ، کيفيت رابطه اين دو عالم با يکديگر از نظرگاه فلسفي چيست ؟ و نحوه حل تخالف ظاهري موجود در رابطه با تباين مطرح شده بين عالم دنيا و آخرت و اصل تشکيک چگونه است ؟ از آنجا که تحقيقات سابق همچون مقالۀ جوارشکيان در مورد واکاوي نظريه ملاصدرا پيرامون مبحث تشکيک ، نتيجه اي مبتني بر عدم انتساب نظريۀ وحدت تشکيکي به ملاصدرا ارائه کرده [٥، صص ٣١-٤٢] و مورد قبول پژوهش حاضر نيست و مضافا تاکنون هيچ بحثي در خصوص تباين جوهري دنيا و آخرت و نحؤە توجيه آن بر اساس نظريۀ تشکيک به ميان نيامده ، در اين پژوهش سؤالات موصوف ضمن انتساب نظريۀ تشکيک به ملاصدرا مورد بررسي و رفع اشکال قرار گرفته است .
جوارشکيان [٥] ميگويد که بحث از وحدت تشکيکي هستي به موازات وحدت شخصي وجود در تبيين نظام هستي توسط ملاصدرا، همواره صاحبنظران فلسفۀ صدرايي را با اين سؤال اساسي مواجه کرده که باور و تلقي نهايي صدرالمتألهين کدام يک از اين دو الگو براي هستي است ؟ و آيا اساسا دو تلقي از حقيقت واحدي هستند و يا اينکه اين دو الگو با يکديگر متباين اند؟ ايشان علاوه بر دو ديدگاه رايج تباين يا يگانگي وحدت تشکيکي و وحدت شخصي به ارايه و اثبات ديدگاه سومي ميپردازد که با استمداد از مباني و اصول حکمت متعاليه ، تشکيک در هستي را مورد انکار قرار داده !!!