Abstract:
پژوهه پیش رو با هدف نهادینهسازی رویکرد کیفی به موضوع علائم ظهور، مهمترین نظریهها را در تبیین روایات سفیانی بیان میکند. این مقاله با روش توصیفی _ تحلیلی سامان یافته و به لحاظ نوع دادههای مورد استفاده، تحقیقی کیفی است.
این جستار برای پاسخگویی به این پرسش که اساسا تبیین نظریهها در رویکرد به روایات سفیانی چه اهمیتی دارد؛ تاکید میکند که همگام با توسعه تحلیلها در این زمینه، نگرشهای تحلیلی نیز گسترش یافته است. آنچه در این پژوهشها کمتر مورد کاوش قرار گرفته، گونهشناسی تحلیلی و نقد اندیشهها و نظریهها در این زمینه است و نیز بر این نظریهها چه نقدی مطرح است و یا کدام نظریه با شواهد روایی و تاریخی سازگارتر است و بر اساس کدام دسته از احادیث میتوان این نظریات را نقد کرد.
نتایج نشان میدهند که «رویکرد انکار نشانه سفیانی»، «رویکرد تردیدگرایانه به روایات سفیانی» و «رویکرد اثباتی»، از مهمترین نظریهها در رویکرد به روایات علائم ظهور است.
The present study, with the aim of institutionalizing a qualitative approach to the issue of symptoms of appearance (of the Imam) expresses the most important theories to explain the Sufiyani-related traditions. This article is organized based on the descriptive-analytic method and is a qualitative research in terms of data used. To answer the question of what the importance of the explanation of theories in approaching the Sufyani-related theories is, this paper emphasizes that along with the development of analysis n this regard, analytical attitudes have also expanded. What has been less explored in such studies is analytical typology and critique of thoughts and theories in this regard and also what critiques are raised related to these theories or what theory is more compatible with narrative and historical evidences. Also, according to which group of hadiths, one can criticized these theories. The results show that “the approach of denying Sufiyani-related signs”, “the approach of skepticism to Sufiyani-related traditions”, “approving approach” are the most important theories in approaching the traditions related to the signs of appearance (of the Imam).
Machine summary:
آنچه «احمد امین مصری» به آن دقت نداشته، این است که در بین احادیث شیعه در موضوع سفیانی، آنچه پررنگ میماند، کشته شدن او به دست حضرت مهدی؟عج؟ نیست، بلکه در بین بیشتر از هشتاد حدیث در مورد سفیانی، فقط سه حدیث به کشته شدن سفیانی توسط حضرت مهدی؟عج؟ دلالت دارد (عیاشی، 1380: ج 2، ص56؛ نیلی نجفی، 1426: ص65 و مجلسی، 1403: ج52، ص388)؛ که هر سه مرسل و ضعیف هستند و اصلاً از منظر اهلبیت؟عهم؟ کشته شدن سفیانی، مثل بقیه مخالفان حضرت مهدی؟عج؟، امری مسلم بوده است و لزومی به طرح آن نمیدیده و به آن نیز نپرداختهاند، بلکه آنچه طبق احادیث، دارای بیشترین اهمیت در موضوع سفیانی است، حتمی بودن خروج او قبل از ظهور حضرت مهدی؟عج؟ است (ر.
مورد دوم، بدون توجه به سند حدیث که در الفتن ابن حماد این حدیث آمده است، مینویسد: «در روایات علائم گفته شده است که سفیانی، از فرزندان خالد بن یزید بن معاویه است و مورخان میگویند نام سفیانی دوم علی بن عبد الله بن خالد بن یزید بن معاویه است» (همان)؛ درحالیکه طبق احادیث معتبر نام سفیانی عثمان است و نام هیچکدام از سفیانیهای تاریخ عثمان نبوده است و احادیثی که نامهای دیگر ذکر کردهاند، همه ضعف سند دارند و اصلا نام علی در بین آنها حتی در احادیث ضعیف دیده نمیشود.
مورد سوم، نوشته است: «شباهت سوم این که در روایات علائم ظهور، سخن از خروج سفیانی در زمان اختلاف بنی عباس است که به این احادیث اشاره شد و در منابع اهل سنت هم آمده است» (همان)؛ که باز همه مستندات ایشان ضعف سند دارد.