Abstract:
موضوع نوشتار حاضر بررسی استدلالهای اسپینوزا و لاک در دفاع از آزادی است. برای این هدف، ابتدا مدارا و آزادی را تعریف کرده و نسبتشان با یکدیگر را سنجیدهام، سپس بستر پیدایش نظریههای دفاع از مدارا و آزادی را شرح داده و تیوریهای حامی خشونت دینی را به اختصار بررسیدهام. بعد از آن، استدلالهای اسپینوزا در دفاع از آزادی را به تفصیل آوردهام، سپس استدلالهای جان لاک در دفاع از آزادی و مدارا را تقریر کردهام. در پایان نوشتار، با بررسی نسبت دفاعیات هر یک از این دو اندیشمند با مبانی مقوم خشونت دینی تلاش کردهام نشان دهم استدلالهای هر یک از این دو فیلسوف، کدامیک از مبانی مقوم خشونت دینی را خنثا میکند.
The subject of this article is to deliberate Locke and Spinoza’s arguments for liberty and toleration. In order to achieve this, first i have defined and clarified the two main concepts of this project; toleration and liberty. Then I have discussed the context which causes initiation of defending toleration and liberty in modern ages while discussing the defending theories for religious and political violence in brief. After these, Spinoza’s arguments supporting for toleration and liberty are presented in detail and next, John Lock’s arguments are expressed. In the end, the regard of these two philosophers’ arguments defending toleration and liberty alongside the arguments defending religious and political violence has been deliberated. I have tried to show that which argument defending toleration takedown which principle defending religious or political violence.
Machine summary:
به این ترتیب اگر کسانی در این فضای فکری بخواهند از ایده مدارا و آزادی دفاع کنند، انتظار میرود که از یک سو نظریه خود را در چهارچوبهای الاهیاتی بپرورند (زیرا اساس خشونت جاری در چهارچوبهای اندیشه دینی است و از دین مشروعیت میگیرد) و از سوی دیگر تلاش کنند مبانیای که ارائه دادیم را بیاعتبار کنند.
(اسپینوزا، 1396: 133) وی به همین ترتیب در ادامه نوشته خود به مصادیق متعددی از تعارضات متن مقدس و علم اشاره میکند و از همه آنها برای تحکیم ادعای خود، یعنی عدم لزوم دانش بی حد و حصر پیامبران و عدم حجیت دین در حوزه علوم، بهره میبرد و تأکید میکند که «بی آنکه تقوا به خطر بیفتد میتوان گفت که انبیا ممکن بود راجع به چنین چیزهایی در جهل باشند.
(لاک، 1395: 55ـ56) برای این تفکیک، لاک نهاد دین و نهاد دولت را جداگانه تعریف میکند، قرائتی آمیخته به مدارا از دین ارائه میدهد و از سوی دیگر به مواردی اشاره میکند که حکومت باید با فرد توأم با مدارا تعامل کند.
با تأمل در آرای جان لاک نیز دریافته میشود که او نیز، همچون اسپینوزا، با اصرار بر قرارداد اجتماعی تلاش کرده است نظریه پدرسالار را به عنوان یکی از مبانی فکری خشونتهای دینی جاری در جامعه طرد کند؛ اما روش او در خنثا کردن دو مبنای دیگر خشونتهای دینی با اسپینوزا تفاوت دارد.