Abstract:
در این مقاله، تلاش شده تا ضرورت و بایستگیِ ایجادِ رهیافتِ علمِ اجتماعیِ اسلامی از منظرِ جهانِ معناییِ برخاسته از انقلابِ اسلامی، و بر اساسِ بازسازی برداشتِ شهید مطهری از مناسباتِ این دو با یکدیگر توضیح داده شود. از لحاظِ معرفتی و فرهنگی، انقلابِ اسلامی، نقطۀ عطفی است که جامعۀ ایران را در مسیرِ تاریخیِ متفاوتی قرار داد. این واقعیّت، موجب میشود که انقلابِ اسلامی در راستای فهم و طرّاحیِ جامعه، از علمِاجتماعیِ تجدُّدی استفاده نکند. پرسشِ اصلی این است که در اندیشۀ شهید مطهری، بایستگیِ علمِ اجتماعیِ اسلامی از منظرِ جهانِ معناییِ برخاسته از انقلابِ اسلامی چیست؟ برای حلّ این مسأله، با روشِ تحلیلِ محتوای کیفی و مطالعۀ نوشتههای ایشان، در نهایت، به این نتیجه دست یافتیم که چراییِ تولیدِ علمِ اجتماعیِ اسلامی، به سه امر بازمیگردد: «دستیابی به حدّ نصابِ توحیدِ اسلامی»، «صیانت از استقلالِ جهانِ معرفتی و اجتماعیِ خویش»، و «عجزِ علمِ اجتماعیِ سکولار از فهمِ واقعیّتهای اجتماعیِ ما».
یهتم هذا البحث بتوضیح ضرورة ووجوب ایجاد مقاربة لعلم اجتماع اسلامی من منظار العالم الدلالی المنبثق من الثورة الإسلامیة، وعلی أساس اعادة صیاغة فهم مرتضی المطهری للعلاقة بین هذین الأمرین. من الجانب المعرفی والثقافی، ینبغی اعتبار الثورة الإسلامیة تحولا هائلا وضع الشعب الایرانی فی مسار تاریخی مختلف. وهذا الواقع، یفرض أن تعتمد الثورة الإسلامیة علم اجتماع جدید فی سیاق فهم المجتمع واعادة بنائه. السؤال الأساسی الذی یثار هنا هو: فی فکر المطهری، ما وجوب علم اجتماعی اسلامی من ناحیة العالم الدلالی المنبثق من الثورة الإسلامیة؟ ولأجل حل هذه المسألة، جرت دراسة کتابات المطهری بطریقة تحلیل المحتوی النوعی. وفی الختام توصلنا الی هذه النتیجة وهی أن هنالک ثلاثة أسباب تقف وراء تولید علم اجتماعی اسلامی، وهی: «التوصل الی حد نصاب للتوحید الإسلامی»، «المحافظة علی استقلال عالمنا المعرفی والاجتماعی»، و«عجز العلم الاجتماعی العلمانی عن فهم واقعنا الاجتماعی».
In this article, an attempt has been made to explain the necessity for creating an approach to Islamic social science from the perspective of the international meaningfulness arising from the Islamic Revolution, and based on the reconstruction of Morteza Motahari's conception of the relationship between the two. Epistemologically and culturally, the Islamic Revolution should be considered as a turning point that put Iranian society on a different historical path. This fact causes the Islamic Revolution not to use modern social science in order to understand and design society. The main question is what in Motahari's thought is the necessity of Islamic social science from the perspective of the international meaningfulness arising from the Islamic Revolution? To solve this problem, Motahhari's writings have been studied by the method of qualitative content analysis. Finally, we came to the conclusion that why the production of Islamic social science goes back to three things: "achieving the quorum of Islamic monotheism", "protecting the independence of our epistemological and social world", and "the inability of secular social science to understand our social realities.
Machine summary:
طرحِ مسئله در مقامِ انتقاد، گفته شده که اگر علمِ اجتماعی مبتنی بر مبنای دینی میخواهیم، باید بدانیم که آن را برای چه میخواهیم؟ ازاینرو، پیش از آنکه درباره علمِ اجتماعی اسلامی سخن بگوییم، باید تأمّل کنیم که آیا به علمِ اجتماعی نیاز داریم؟ پاسخِ ساده و ابتدایی که به ذهن میرسد این است که چون اولاً زندگی اجتماعی، خاصِ غربیان نیست، بلکه نوعِ انسان بهحسبِ اقتضای طبعِ خویش خواهانِ زندگی اجتماعی ست، و ثانیاً زندگی اجتماعی نیز لاجرم، با مسائل و چالشهایی روبهرو میشود که چنانچه برطرف و حلّ نشوند، بنیانِ جامعه را دچارِ اختلال خواهند کرد، باید به علمِ ناظر به گرهگشایی از مشکلاتِ جهانِ اجتماعی دست یافت.
آیا ما به علمِ اجتماعی نیاز داریم، یا اینکه باید به علومِ اسلامی بهمعنای خاص و محدودش که علومِ حوزوی کنونی را شامل میشود، بسنده کنیم؟ شهید مطهری معتقد است درباره اینکه اسلام راجع به علم، تأکید و توصیه فراوان کرده است، نمیتوان تردیدی روا داشت؛ چنانکه علاوه بر قرآنِ کریم که در آیاتِ متعدّد، مسلمانان را به علمآموزی تشویق کرده و برخورداری از علم را فضیلت انگاشته، رسولِ اکرم| نیز در روایاتی، طالبِ علم را بر مسلمانان، واجب معرفی کرده است و در قدیمیترین کتابهای فقهی که علمای اسلامی نگاشتهاند، در کنارِ ابوابِ مختلف، بابی بهعنوان «بابِ وجوبِ طلبِ علم» باز شده است، امّا مقصود از علمی که موردِتأکید و ترغیبِ اسلام قرار گرفته است، چیست؟ بر پایه دلایلِ زیر میتوان نتیجه گرفت که توصیه اسلام به علم و علم آموزی، منحصر به علومِ دینی نیست.