Abstract:
مقالۀ حاضر، برآن است، عاشقانههای ادب حماسی و غنایی را با استناد به شواهد مثال شعری بکاود و تفاوتهای این دو را برشمارده، تحلیل کند. مهمترین پرسش پیش روی، این است که: با توجه به تفاوتهای سبک خراسانی و عراقی، عاشقانههای حماسی- به عنوان یکی از نمودهای سبک خراسانی-(«زال و رودابه»، «رستم و تهمینه»، «بیژن و منیژۀ» شاهنامه) با عاشقانههای غنایی- به عنوان یکی از نمودهای سبک عراقی-(«خسرو شیرین» و «لیلی و مجنون» نظامی) دارای چه وجوه تفاوتی است؟ یافتههای تحلیلی این پژوهش چنین است: عشق در عاشقانههای حماسی، امری حاشیهای به شمار میرود و در کنار دلاوریها معنا مییابد، اما عشق در عاشقانههای غنایی، هستۀ اصلی داستان و امری زیربنایی است. عاشق، در عشقهای حماسی، با وجود عشق، همچنان ابهت و غرور خود را حفظ کرده، آن را فدای معشوق نمیکند، اما عاشق در عشقهای غنایی، خاکسار، دردمند و نالان است. زنان به عنوان معشوق در عاشقانههای حماسی، پیشرو در عشق، فعّال و جسورند، اما در عاشقانههای غنایی، منفعل و تاثیرپذیرند. وصف زیبایی یار در عاشقانههای حماسی، مختصر، ملموس و زمینی است، ولی در عاشقانههای غنایی، بسیار مفصّل، لطیف، خیالانگیز و فرازمینی. توصیف طبیعت نیز در عاشقانههای حماسی، کوتاه، ملموس و زمینی، اما در عاشقانههای غنایی، بسیار طولانی، خیالانگیز و فرازمینی است.
The present article seeks to explore the love stories of epic and lyric literature by citing poetic examples and to analyze their differences. The most important question is: Given the differences between the Khorasani and Iraqi styles, what are the differences between the epic love stories and the Lyric love stories? Epic love stories ("Zal and Rudabeh", "Rostam and Tahmineh", "Bijan & Manijeh" in Shahnameh) as one of Khorasani's style and lyric love stories ("Khosro and Shirin" and "Leily & Majnoon" by Nezami), As one of the Iraqi style items. The analytical results of this study are as follows: Love in the epic love stories is marginal And love is understood along with the courage, but love in Learic's love stories is the core of the story and the underlying. In epic love stories, despite love, the lover still maintains his pride and does not sacrifice his beloved, but the lover in the lyric love stories is worthless, painful, and sad. Women, as lovers of epic love stories, are leading the love, active and bold, but in the lyrical, passive and ineffective love stories. The description of the beloved beauty in epic love stories is brief, tangible, but in the lyric love stories, it is very detailed, delicate and imaginative. The depiction of nature in epic love stories is short and tangible, but in lyric romances it is long and imaginative.
Machine summary:
مهمترین پرسش پیش روی، این است که : با توجه به تفاوتهای سبک خراسانی و عراقی، عاشقانه های حماسی- به عنوان یکی از نمودهای سبک خراسانی-(«زال و رودابه »، «رستم و تهمینه »، «بیژن و منیژة» شاهنامه ) با عاشقانه های غنایی- به عنوان یکی از نمودهای سبک عراقی-(«خسرو شیرین » و «لیلی و مجنون » نظامی) دارای چه وجوه تفاوتی است ؟ یافته های تحلیلی این پژوهش چنین است : عشق در عاشقانه های حماسی، امری حاشیه ای به شمار میرود و در کنار دلاوریها معنا مییابد، اما عشق در عاشقانه های غنایی، هستۀ اصلی داستان و امری زیربنایی است .
درخصوص این دو نوع ادبی به صورت مجزا، مقاله هایی نیز نگاشته شده که برخی از آنها عبارتند از: در شمارة بیست و دوم مجلۀ شعرپژوهی(بوستان ادب )، میلاد جعفرپور و دیگران (١٣٩٣) مقاله ای با عنوان ؛«تحلیل ژرف ساخت گونۀ عشق و پیوند در حماسه » فراهم آورده اند، که این پژوهش نیز به مقایسۀ ویژگیهای عاشقانه های حماسی و غنایی نپرداخته ، بلکه همانگونه که از عنوان آن مشهود است ، تنها به تحلیل عشقهای حماسی، بسنده کرده است .