Abstract:
چکیده در عرفان اسلامی، تجربه عرفانی و کشف شهود است که دریافت های معنوی و الهی را برای عارف به ارمغان می آورد و این واردات غیبی درحالتی بین خواب و بیداری به نام خلسه انتقال می یابند که سالک در اثر پاکی درون و قطع دلبستگی از امور دنیوی و مادی به عالم مجرد وصل می شود. مولوی به عنوان یکی از بزرگترین عارفان قرن هفتم قمری در آثار خود نشان می دهد که به فراوانی چنین حالتی را تجربه کرده است و به قولی در حالت خلسه اشعاری ماورایی سروده و دریافت هایی غیبی داشته است. گاهی چنان مست حق شده که خطورات قلبی عمیق می یابد و حالت خلسه خود را با نام «بیخودی»، «جذبه»، «بی هوشی»، «دیوانگی»، «مستی» و مانند آن توصیف می کند که در این مقاله موارد شهودی خلسه وار مولوی مطالعه می شود. و امروزه از خلسه با نام های متفاوتی در آثارهای مختلف هم یاد شده است. کلید واژه ها: عرفان و تصوف، کشف و شهود، خلسه، مولوی، بیخودی، جذبه.
Abstract Mysticism experience and revelation ,from the viewpoint of Islamic Mysticism, are the most essential instrument for mystic to receive spiritual inspiration and the mystical knowledge. Such spiritual inspiration receive to mystic in a type of altered state of consciousness characterized by greatly reduced external awareness and expanded interior mental , which designated KHALSEH (ecstasy) Mawlana Rumi (1207-74) as one of the world’s most revered mystical poets , produced a prolific range of inspiring and devotional poetry in his such mysticism ecstasy He describes his ecstasy as a loss of self-control , rapture and sometimes a temporary loss of consciousness.In this article, we attempt to review Mawlana’s Ecstasy. And today, the tale of different names is also mentioned in various works. Keywords: Mysticism٫ Sufi , Revelation , Ecstasy, Mawlana Rumi , loss of self-control ٫Rapture1- Associate 1- Associate Professor of Shahid Rajaee Teacher Training University (ali412003@yahoo.com) 2. Master of Persian Literature (rashidi-1395@yahoo.com)
Machine summary:
جايگاه خلسه در عرفان مولوي علي اکبر افراسياب پور١، مريم رشيدي ازندرياني ٢ تاريخ دريافت :٩٧/٠٩/٢٠ تاريخ پذيرش : ٩٧/٠٩/٣٠ چکيده در عرفان اسلامي، تجربه عرفاني و کشف و شهود است که دريافت هاي معنوي و الهي را براي عارف به ارمغان مي آورد و اين واردات غيبي درحالتي بين خواب و بيداري به نام «خلسه » انتقال مي يابند، که سالک در اثر پاکي درون و قطع دلبستگي از امور دنيوي و مادي به عالم مجرد وصل مي شود.
بيخودي و خلسه نخستين مرحله پرواز روح را اغلب «از خود بي خود شدن » ناميده اند، چراکه عارف از حالت عادي و هوشياري جسماني فاصله مي گيرد و اين پله نخست از خلسه به شمار مي آيد که هرگاه شخص در خود فرو مي رود و از امور مادي فاصله مي گيرد به آن دچار مي گردد، يکي از مصداق هاي خلسه را مي توان در شرح حالت بيخودي در آثار مولوي جستجو نمود که همين اصطلاح را نيز خود بکار مي برد و در شرح آن حالت خلسه را نشان ميدهد: آن نفسي که با خودي، يار چو خار آيدت و آن نفسي که بيخودي يار چه کار آيدت ؟ 76 آن نفسي که با خودي خود تو شکار پشه و آن نفسي که بيخودي پيل ، شکار آيدت آن نفسي که با خودي بسته ابر غصه اي و آن نفسي که بيخودي مه به کنار آيدت آن نفسي که با خودي، يار کناره مي کند و آن نفسي که بيخودي باده يار آيدت (مولوي، ١٣٦٠: غزل ٣٢٤) اين بيخودي از تجربه هاي اصيل عرفاني و شهود باطني است که ويژگي هاي خاصي براي هر فرد با خود به همراه مي آورد.