Abstract:
کهنترین بازماندههای نوشتاری در هند مربوط به آریاییهای ودهای است. نخستین بار در این آثار آموزۀ سمساره مطرح میشود. آریاییها در رویارویی با بومیان، در طول زمان، برخی درونمایههای دینی آنان را گرفتند و با باورهای خود هماهنگ کردند که در این میان آموزههای فروهر، همتباری یا توتمیسم (همتباری انسان – گیاه) و تجلیل نیاکان بیشترین سهم را داشتهاند. این آموزهها وقتی در روند کوچ به دیار هند میرسد با اندیشههای تجسد و تجسم خدایان و باور به همتباری، همنشین و سرانجام بهصورت آموزۀ سمساره جلوهگر شده است. خدایانی چون ویشنو -که بیشترین پیوند را با سمساره دارد - در این روند بهگونهای جایگزین میترۀ آریایی - که بیش از سایر خدایان با آموزۀ فروهر (تجلی) در ارتباط بوده- شده است. هرچند سمساره در اوپهنیشدها، آشکارا، بیان شده است، لیکن در ودهها شواهدی مبنی بر بازگشت دوبارۀ روان وجود دارد که نشان از اعتقاد به سمساره در دوران پیش از نگارش اوپهنیشدهاست.
The oldest written materials existing in India belong to the Vedic Aryans. It is within these works that Samasāra doctrine appears for the first time. Having lived with the indigenous people for some time, Aryan people adopted certain religious themes assimilating them into their own belief system, or substituting them for the parallel beliefs of their own culture; among those beliefs, doctrines of Fravahar, Totemism (kinship of humans with plants) and ancestor worship are plays the most part. These doctrines when is penetrated into India are merged with the ideas of incarnation and embodiment of the gods (which are themselves rooted in Mesopotamian and Middle Eastern traditions) and the belief in totemism and are ultimately manifested as Samsāra doctrine. In this way, Gods like Viṣnu, that is closest to Samasāra, have somehow been substituted for the Arian Mithra which is most closely linked to Fravahar (manifestation) doctrine. Although Samsāra was openly expressed in Upaniṣads, there is some evidence in Vedas of the return of the soul indicating an earlier belief in Samsāra in the period before writing of Upaniṣads.
Machine summary:
ويشنو خداي چيرة نيرومند و فرهمند زمـين ، آسـمان و عـرش اعلـي اسـت (جلالـي مقدم ، ١٣٨٠: ٢٣ - ٢٤)؛ پس به گونه اي ، تضمين کنندة جاودانگي روح پس از مرگ است و بـا اين انديشه که انسان نيز مي تواند در کالبد خـدايان زاده شـود (هرچنـد بـه گفتـۀ رگ وده بـه جايگاه ويشنو دست نخواهد يافت ) زمينه اي براي بيان ميـل بـه جـاودانگي و تناسـخ روح و ايجاد قلمروي به نام راه پدران و خدايان (در وده ها و اوپه نيشـدها) را فـراهم مـي کنـد ( ٣٧- Macdonell,1897:38،55 Radhakrishnan, 1998: -Dasgupta, 1997, 1: 53 ,١١٦ - ١١٣ :١ ٣.
از ديگر سو «جيوه آتمن » آتمن يـا ذات پـاک وخالصـي اسـت کـه متعين و متقيد شده و آن مجموع روح (بخش مجـرد و غيرمـادي وجـود) و روان (مـاده اي لطيف که در سمساره منتقل مي شود) است ، از آنجايي که ويشنو با اصل غيرمادي انسان در پيوند بوده ، از اين رو با رهايي (مکشه ) از چرخۀ سمساره ارتباط پيدا مي کند (مثلا در نقـش کريشنه و نشان دادن طريق رهايي به بشر) ويشنو علت و نيـروي غـايي رهـايي از چرخـۀ سمساره است ، در مقابل لکشمي سـبب (علـت ) و نيـروي مـادي زايـش هـاي پـي در پـي محسوب ميشود؛ زايشي که بـا نيـک فرجـامي و بـدفرجامي در چرخـۀ سمسـاره (تناسـخ مطلوب و نامطلوب ) همراه است ؛ ج ) شيوه و پاروتي شيوه در وده ها خداي توفان و آذرخش ، از مشخصه هاي پيش وده اي و مرتبط بـا تمـدن درة رود ايندوس (سند) است (٢٥ :١٩٩٧ ,Pattanaik).