Abstract:
حکومتداری نادرشاه سراسر با وقوع شورشهای اجتماعی توام بود. عوامل گوناگونی، ازجمله فقدان مشروعیت سیاسی و شیوهی حکومتداری، در ایجاد احساس محرومیت نسبی و در نتیجه بروز این شورشها، نقش اساسی داشتند. مقالهی حاضر با استفاده از روش توصیفیـتحلیلی و با گردآوری دادهها از طریق کتابخانهای، با امعان نظر به نظریهی محرومیت نسبی، در پی پاسخ به چرایی وقوع این شورشها و نیز این سوالات بوده است: شورشهای متقارن چه اثرهایی در رفتار و کشورداری نادرشاه داشت؟ و آیا این شورشها با احساس محرومیت نسبی عمومی مرتبط بود؟ نتایج تحقیق نشان میدهد که وقوع شورشهای متقارن، بهدنبال تمرّد بزرگان کشوری، و نقطهی عطفی در تغییر حسن سلوک نادرشاه با مردم کشور بود و با تمسک اشراف و سران به نافرمانی، احساس محرومیت نسبی نزولی درونیشدهی مردم، مفرّی برای ظهور به شکل آشوب پیدا کرد.
Nader Shahchr('39')s rule was accompanied by social revolts. A variety of factors, including the lack of political legitimacy and governance, played a key role in creating a sense of relative deprivation and the resulting revolts. Using a descriptive-analytical method and collecting data from library, based on the theory of relative deprivation, the present article seeks to answer the reason for these revolts, as well as the following questions: What are the effects of concurrent revolts in Nader Shahchr('39')s behavior and governance? And were these revolts related to the feeling of relative deprivation? The results of the research show that the occurrence of concurrent revolts was due to the rebellion of the countrychr('39')s elders, and a turning point in changing Nader Shahchr('39')s good behavior with the people of the country and the people’s descending feeling of relative deprivation found a way to emerge as chaos through the pretext of nobles and heads for rebellion.
Machine summary:
مقاله ی حاضر با استفاده از روش توصیفیـتحلیلی و با گردآوری داده ها از طریق کتابخانه ای ، با امعان نظر به نظریه ی محرومیت نسبی ، در پی پاسخ به چرایی وقوع این شورش ها و نیز این سؤالات بوده است : شورش های متقارن چـه اثرهـایی در رفتار و کشورداری نادرشاه داشت ؟ و آیا این شورش هـا بـا احـساس محرومیـت نسبی عمومی مرتبط بود؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که وقوع شورش های متقارن ، به دنبال تمرّد بزرگان کشوری ، و نقطه ی عطفی در تغییر حُسن سلوک نادرشـاه بـا مردم کشور بود و با تمسک اَشراف و سران به نافرمانی ، احساس محرومیت نسبی نزولی درونی شده ی مردم ، مفرّی برای ظهور به شکل آشوب پیدا کرد.
تحقیـق حاضـر بـا اسـتفاده از روش توصیفیـتحلیلی ، در پاسخ به این پرسش ها که : «اثرهای شـورش هـای متقـارن در تغییـر رفتار و سلوک نادر با مردم چگونه بود؟» و «گرفتاری مردم در محرومیت و سـرخوردگی تا چه اندازه در بروز این شورش ها مؤثر افتـاد؟»، بـه ایـن نتیجـه رسـیده اسـت کـه ایـن شورش ها در تقلیل ترحم و شفقت نادر نسبت به مردم کشور بسیار مؤثر افتادند و احساس تهران : میزان ، ص ٢٣٠؛ سید منصور جمالی ، ستار بردی فجوری ، سید مصطفی رحیمی ، (١٣٩٠)، «روش های مالیات گیری در دوره ی افشاریه »، پژوهش نامه ی تاریخ ، س ٦، ش ٢٤، ص ٣٥.