Abstract:
این مقاله با تکیه بر استعارهی پالیمسست کنش داستاننویسی نویسندگان ایرانی دور از وطن را واکاوی میکند و نشان میدهد که آنان فرایند ترجمهشدن خود به سوژههای دیاسپورایی را چگونه روایت میکنند و از این رهگذر چگونه پالیمسستهای فرهنگی و ادبیات لهجهدار تولید میکنند. برای این منظور، متون پالیمسستی دو نویسندهی ایرانی مقیم آمریکا را که به ترتیب به دیاسپورای ایرانی پیش از انقلاب و پس از انقلاب تعلق دارند، با رویکرد «قرائت تنگاتنگ» مورد خوانش قرار میدهیم وخودبیانگری آنان را از منظر سیاست هویتی تحلیل میکنیم. این دو نویسنده که نمونهای خصیصهنما از سوژههای دیاسپورایی پیشا و پساانقلاب هستند، عبارتاند از فریدون اسفندیاری و فیروزه جزایری دوما. در این تحلیل نشان میدهیم که این دو نویسنده در کنش روایی خود چگونه دنیای ایرانی را به ترتیب به دنیای کافکایی و رؤیای آمریکایی ترجمه کردهاند. همچنین با تحلیل پالیمسستهای فرهنگی برآمده از این ترجمهها نشان میدهیم که چگونه میتوان دیالکتیک هویتی سوژههای دیاسپورایی را رؤیتپذیر کرد. نتایج این تحلیل نشان میدهد که سیاست هویتی دیاسپورای ایرانی پس از انقلاب امتداد همان سیاستی است که در دیاسپورای ایرانی پیشاز انقلاب شاهد بودیم.
Drawing on the palimpsest metaphor, the present paper explores the practice of fiction writing by the Iranian diasporic writers to show the way they translate the process of their translation into diasporic subjects and the way this translation results in cultural palimpsests and accented literature. To this end, two Iranian diasporic writers belonging to per-revolutionary and post-revolutionary diaspora have been selected and their self-expression has been scrutinized from the perspective of identity politics by a close reading. They include Fereidoun Esfandiary and Firoozeh Dumas. An attempt has been made to show these diasporic writers translate the Iranian universe into a Kafkaesque universe and the American dream. Moreover, it has been shown that how the cultural palimpsests from these translations can be read to make visible the identity dialectics of the diasporic writers. This analysis indicates that the identity politics of the post-revolutionary Iranian diaspora the continuation of that of the pre-revolutionary diaspora.
Machine summary:
واکاويپاليمسست هاي ١فرهنگيدرآثارنويسندگان ايراني دورازوطن :موردپژوهي فريدون اسفندياريوفيروزه جزايريدوما عبدالله کريم زاده تاريخ دريافت : ٢٨/ ١١/ ٩٨ تاريخ بازنگري : ٢١/ ٠٤/ ٩٩ تاريخ پذيرش : ٢٣/ ٠٤/ ٩٩ چکيده اين مقاله با تکيه بر استعاره ي پاليمسست کنش داستان نويسي نويسندگان ايراني دور از وطن را واکاوي مي کند و نشان مي دهد که آنان فرايند ترجمه شدن خود به سوژه هاي دياسپورايي را چگونه روايت مي کنند و از اين رهگذر چگونه پاليمسست هاي فرهنگي و ادبيات لهجه دار توليد مي کنند.
استدلال مرکزي مقاله ي حاضر اين است که چون سوژه هاي دياسپورايي در گذار از نظام نشانه اي سرزمين مادري به نظام نشانه اي سرزمين ميزبان دستخوش ترجمه ي فرهنگي قرار ميگيرند (١٩٩٤:٢٢٦ ,Bhabha)، هويتي پاليمسستي (٢٠٠٥ ,Dillon) پيدا ميکنند و همين خصلت پاليمسستي را در کنش متن پردازي خود نيز بروز ميدهند، به طوري که از طريق خوانش نظام مند متون پاليمسستي آنان ميتوان سياست هويتي آنان را مورد بازخواني قرار داد.
مقاله ي حاضر مسأله ي حضور توأمان و هم زمان دو متن را که ژنت از آن تحت عنوان بينامتنيت و يا پاليمسست ياد کرده است ، براي تبيين وضعيت پاليمسستي سوژه هاي مهاجر به کار گرفته است و فرضيه اش اين است که نويسندگان دياسپورايي وضعيت پاليمسستي خود را در کنش داستان نويسي خود نيز بازتوليد و بازنمايي ميکنند؛ يعني همان طور که خودشان در حال ترجمه شدن هستند، اين تجربه را در کنش روايي خود به زبان داستان ترجمه ميکنند.