Abstract:
امروزه ساختار جامعه برخوردار از یک فضای اجتماعی درهم آمیخته از اشکال متنوع سرمایه است که موقعیتهای اجتماعی را به لحاظ سلسلهمراتبی از یکدیگر متمایز میسازد. در این میان سرمایه فرهنگی به عنوان پلی میان اقتصاد و فرهنگ نقشی بسزا دارد که سبب میشود خانواده به منزلۀ یک متغیر فرهنگیاجتماعی اثری تعیین کننده در فرایندهای روانی و شیوههای تربیتی فردی و اجتماعی فرزندان خویش داشته باشد. لذا نگرشها و رفتارهای والدین که در قالب الگوی خانوادگی با شیوههای فرزندپروری نمود پیدا میکند، مستلزم شناخت و بررسی بیشتر است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش سرمایه فرهنگی در سبکهای فرزندپروری است. جامعه آماری این پژوهش شامل سرپرستان خانوارهای شهر رشت بوده است. در این مطالعه 383 سرپرست خانوار از پنج منطقه شهر رشت با روش نمونهگیری طبقهبندی احتمالی انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه محققساخته سرمایۀ فرهنگی براساس نظریۀ بوردیو و پرسشنامه فرزندپروری بامریند (1991) استفاده شده است. دادههای بهدست آمده با روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج کلی نشان داد که رابطه ای معنادار میان سرمایه فرهنگی و سبکهای فرزندپروری وجود دارد. این رابطه در سبک استبدادی منفی و در سبکهای مقتدرانه و سهلگیرانه مثبت است. براساس نتایج رگرسیون چندمتغیره به شیوه همزمان کل متغیرهای مستقل (سرمایه فرهنگی تجسمیافته، سرمایه فرهنگی عینیتیافته، سرمایه فرهنگی نهادی، پایگاه اقتصادی- اجتماعی) 29/3، 43/8 و 17/8 درصد از تغییرات متغیرهای وابسته (سبکهای مستبدانه، مقتدرانه و سهلگیرانه) را تبیین میکنند. علاوه بر این سرمایه نهادی و پایگاه اقتصادی - اجتماعی بیشترین تاثیر را در سبکهای فرزندپروری دارند.
Nowadays, the structure of societies has an interwoven social space of various forms of capital that distinguishes social situations hierarchically. In this regard, cultural capital plays an important role as a bridge between economy and culture and causes the family, as a cultural and social variable, to have significant effects on socialization of the children. Therefore, the attitudes and behaviors of parents, which are manifested in the form of parenting styles, require careful perusal. The purpose of this study was to examine the effects of cultural capital upon parenting styles. The statistical population of the study comprised the heads of household in Rasht. In this study, 383 heads of household from five districts of Rasht were selected through random stratified sampling method. The instruments included a researcher-made questionnaire based on Bourdieuchr('39')s theory of cultural capital as well as Baumrindchr('39')s Parenting Style Questionnaire (1991). The obtained data were analyzed by Pearson correlation and multivariate regression. The overall results showed that there was a significant relationship between cultural capital and parenting styles. This relationship was negative for the authoritarian style and positive for the authoritative and permissive styles. Based on the results of multivariate regression analysis (enter method), the entire independent variables used in this study (embodied capital, objectified capital, institutionalized capital, socio-economic status) accounted for 29.3%, 43.8%, and 17.8% of the changes in dependent variables (authoritarian, authoritative, and permissive styles), respectively. In addition, institutional capital and socio-economic status had the greatest impact on parenting styles.
Machine summary:
با وجود اين در ادبيات جديد جامعه شناسي«سرمايه » نقش تبيين کننده و مهمي در انتخاب سبکهاي تربيت فرزندان به عهده ميگيرد، به طوري که در چندين 7 سال گذشته نظريه پردازاني بنام با «سرمايه انساني» (بکر٦، ١٩٩٣)، «سرمايه فرهنگي» (بورديو، ١٩٨٤؛ بورديو و پاسرون ٨، ١٩٧٧) و «سرمايه اجتماعي» (کلمن ، ١٩٨٨) به توصيف منابع غيرمالي خانواده که براي کودکان سودمند است و ارتباط ناقصي با سرمايه مالي دارد پرداخته و آن را توسعه 9 داده اند(چين و فيليپس ، ٢٠٠٤).
به طور کلي نتايج نشان ميدهد که ميزان و درصد سرمايه فرهنگي (عينيت يافته ، تجسم يافته و نهادي) متوسط به بالا سبب گرايش خانواده ها به سبک فرزندپروري مقتدرانه و تاحدي سهل گيرانه و تعامل با فرزندان و مخالفت آنان با سبک فرزندپروري استبدادي ميشود.
فرضيه ٣: ميان سرمايه فرهنگي تجسم يافته و سبک استبدادي رابطۀ منفي و سبکهاي مقتدرانه و سهل گيرانه رابطه مثبت موجود (٠/١٣١- ، ٠/٣٩١ و ٠/٢١٥ ) است ، يعني هرچه رفتار، گفتار و نگرشهاي اجتماعي والدين مطلوب باشد، ميزان تعامل شان با فرزندان بيشتر ميشود و در نتيجه کمتر از سبک استبدادي و بيشتر از سبک مقتدرانه بهره ميگيرند.
بنابراين در اين پژوهش از سرمايه فرهنگي در کنار پايگاه اقتصادي-اجتماعي براي بررسي تأثيرگذاري در سبکهاي فرزندپروري استفاده شده است .
نتايج يافته ها در اين تحقيق با يافته هاي بيابانگرد(١٣٧٢)، زنگنه (١٣٨٢)، قائميفر و حمايت خواه (١٣٨٨)، آقاجاني و گلزاري (١٣٩٢)، کلرهالس و همکاران (١٩٩٢)، يونس و دهلان ٢(٢٠١٣) و چين و فيليپس (٢٠٠٤) مبتني بر اهميت پايگاه اقتصادي - اجتماعي والدين در تربيت و پيشرفت فرزندان همسويي دارد.
Parenting styles and child behavior in African American families of preschool children.