Abstract:
انسانشناسی اخلاق یکی از رشتههای نوظهور در مطالعات میان رشتهای در حوزه فلسفه اخلاق و انسانشناسی است. کتاب «فاعل فضیلت؛ انسانشناسی اخلاق و آزادی» نوشته جیمز لیدلاو، یکی از تأثیرگذارترین آثار نوشته شده در این حوزه است. نویسنده در این اثر کوشیده است مرزهای انسانشناسی و فلسفه اخلاق را به یکدیگر نزدیک کند. بهرهگیری مولف از مفاهیم و نظریههای مختلف در هر دو رشته موجب شده است این کتاب فراتر از یک مطالعه انسانشناسانه صرف قرار بگیرد. به طور نمونه وی فضیلت را از فلسفه اخلاق و آزادی را از مطالعات انسانشناسانه وام گرفته است. از این رو میتوان این کتاب را نمونه موفقی از یک مطالعه میانرشتهای قلمداد کرد که علاوه بر بهرهگیری از منابع هر دو رشته، از نظر روششناختی نیز به هر دو حوزه ادای سهم کرده است. او برای این منظور از منابع موجود در رشته فلسفه اخلاق بهره میجوید تا به تقویت پژوهشهای انسانشناختی کمک کند. همچنین وی بنا دارد زمینه تولید منابع علمی بیشتری در زمینه انسانشناسی اخلاق را ایجاد کند و حتی برای تکمیل گفتگوی انسانشناسی اخلاق، برخی متفکران از جمله میشل فوکو، مکینتایر و برنارد ویلیامز را در کنار یکدیگر قرار میدهد.
Moral anthropology is a newfound field in interdisciplinary studies in moral philosophy and anthropology. ‘The Subject of Virtue: An Anthropology of Ethics and Freedom’ by James Laidlaw is one of the most effective books ever in this area. The author tries to approximate the boundaries of anthropology and moral philosophy. He uses notions and theories from both fields, and it makes the book to be more than a mere anthropological study. For instance, he draws the notions of virtue and freedom from moral philosophy and anthropology respectively. As a result, the book could be regarded as a successful interdisciplinary study, which benefits from both disciplines and at the same time contributed to them methodologically. To do so, he uses philosophical resources to support anthropological researches. Laidlaw also wants to facilitate new resources in the field of moral anthropology, and puts some figures-like Foucault, MacIntyre, and Williams- together to improve the discussion of moral anthropology.
Machine summary:
ازاینرو، بهباور لیدلاو، انسانشناسی اخلاق برای اینکه کامیاب باشد، باید بر مطالعۀ تجربی، تطبیقی، و قومنگارانۀ آن دسته از ابعاد رفتار انسانی تمرکز یابد که تاکنون در تحلیل اجتماعی عمدتاً مغفول مانده است (ibid.
2. 2 دربارۀ کتاب کتابThe Subject of Virtue; An Anthropology of Ethics and Freedom ، نوشتۀ جیمز لیدلاو (James Laidlaw)، در سال ۲۰۱۴ در انتشارات دانشگاه کمبریج بهچاپ رسیده است.
این بعد از زندگی انسانی بخش جداییناپذیر در مطالعات انسانشناختی است، اما اکنون پرسش این است که انسانشناسان در این بخش از مطالعات خود چه چیزی را از فیلسوفان میآموزند؟ مطالعات فلسفی درباب اخلاق چه کمکی به تحقیقات انسانشناسی میکند؟ بهعبارتدیگر، تفکر فلسفی درباب اخلاق چگونه باید موردتحلیل انسانشناسانه قرار گیرد؟ و اینکه برای این کار چه نوع گفتوگویی باید میان فیلسوفان و انسانشناسان دربگیرد؟ (ibid.
فصل دوم و سوم کتاب این مسئله را موردبررسی قرار میدهد که انسانشناسی چه کمکی میتواند از مکتب فلسفۀ تحلیلی معاصر بگیرد که اخلاق فضیلت نام دارد و نیز از پروژۀ نیچه درزمینۀ تبارشناسی اخلاق که در آثار میشل فوکو یافت میشود.
لیدلاو میکوشد با بهرهگیری از پروژۀ مکینتایر مبنای گفتوگوی میان انسانشناسی و اخلاق فضیلت را توضیح دهد و روشن سازد که چرا آثار او برای انسانشناسان میتواند جذاب باشد.
لیدلاو در این کتاب میکوشد نشان دهد دستاوردهای علوم اجتماعی خصوصاً انسانشناسی برای تفکر دربارۀ اخلاق در سطح فردی تا چه اندازه مفید است.
آنچه در یک نگاه کلی از دیدگاه فوکو یافت میشود که میتواند برای لیدلاو در بررسی اندیشۀ مکینتایر جالب توجه باشد مرجعیتزدایی اخلاقی است.