Abstract:
تصویر درعالم عرفان هویتی متعالی مییابد. در همین راستا ژیلبرت دوران Gilbert Durand ادیب واسطوره شناس فرانسوی، معتقد است تصویر مقدم بر فکر است و هر تعقّلی بر پایه تخیّل زاییده و پرورده میشود. در ادبیات عرفانی، تصاویر حقیقی و حاصل «تخیّل فعال» و زائیده عالم مثالاند. در این مقاله، نگاه تحلیلی به صور خیال در عبهرالعاشقین، اثر روزبهان بقلی شیرازی، با رویکرد «الگوشناسی تخیل» ژیلبرت دوران، و در سایه نظرات هستیشناختی سهروردی پیرامون عالم مثال، شناختی جدید از برخی مفاهیم نزد عارف مذکور بدست داده است: نشان دادهایم چگونه در عبهرالعاشقین، محرکالگوهایی همچون «عروج» در قالب نمادهایی آمدهاند که در آنها ترس از زمانِ ماندگی تلطیف شده، و «محرکههای وضعیتیِ» تخیل جای خود را به «محرکههای حرکت رو به پایین» و یا «ریتمدار» دادهاند، بگونهای که ترس از مرگ در فنائی عاشقانه پنهان گردیده، و یا اصولاً از ترس خالی شده است. رژیم روزانه تخیل با ارزشگذاری مثبت به سمت رژیم شبانه تخیل گذر کرده و ساختار دوقطبی آن به ساختاری ترکیبی رسیده است و اینچنین دوگانگی وجودی عروج انسانی، از عالم ماده به عالم ماورایی با حسی از خوف (ترس از گذر زمان) و رجاء (آرامش مهار زمان) آمیخته شده است.
The mystical literature is full of symbols, archetypes and schemes (symbol motors). The French philosopher and writer, Gilbert Durand believes that image is prior to reason, and, basically, all reasoning is based on imagination. In mystical literature, imagination and reason together create true images on the transcendental level. This is the "active imagination" generated in “Mundus imaginalis”. Through an analytical look at the images in Abhar-al-Asheshqin, the work of Roozbehan Baqli Shirazi, we have acquired a new cognition of his imaginative world; and via Gilbert Durand‘s “modeling of imagination", we have decoded the images received in the mystic mind of Roozbehan. For example, we have shown how the schemes of ascending, through symbols such as a “Bird” or a “Ladder”, soften the images of fear of mortality. Also the "positional schemes" of imagination have replaced themselves with "downward schemes" or "rhythmic schemes". So in Roozbehan’s imagination, the fear of death is either hidden within a romantic fate, or death is essentially devoid of fear. This is accomplished by passing from diurnal imagination, with a positive evaluation, toward nocturne imagination, or again, from a bipolar structure of imagination to a hybrid one.
Machine summary:
مقدمه ازآنجاکه ادبيات عرفاني از درون با دنياي مثال ، دنياي برزخي، حد واسط عالم ملکوت و عالم ماده ، در ارتباط است و در آن مفاهيم به شکل تصاوير حقيقي لمس و درک ميشوند و نيز ازآنجاکه انتقال اين مفاهيم به عالم ماده خودبه خود محدوديت هاي ظرف مادي را متحمل ميشود، استفاده از نمادها، کهن الگوها، صور خيال و اسطوره ها بسيار ضروري ميگردد؛ براي 2 مثال در آثار عارفاني بزرگ چون امام محمد غزالي ١، شيخ اشراق شهاب الدين يحيي سهروردي ، شيخ عطار نيشابوري ٣، مولانا جلال الدين محمد بلخي (مولوي )٤، روزبهان بقلي شيرازي ، چنين صوري به وفور وجود دارند که در اين تحقيق به خصوص به معرفي نمونه هايي از آن در آثار روزبهان ابومحمدبن ابينصربن روزبهان بقلي فسايي شيرازي، معروف به «شيخ شطاح »، عارف 5 سدة ششم و هفتم هجري قمري پرداخته ايم .
به همين دليل سير تحولات صورت هاي خيال در اين اثر عرفاني توجه ما را به خود جلب کرده است و با توجه به تحقيقات ويژة ژيلبرت دوران در حوزة تخيل ادبي و اسطوره شناسي تطبيقي، بر آن شده ايم تا صور خيال روزبهان را از اين منظر تجزيه و تحليل کنيم و به شناختي ديگر از ماهيت و خاستگاه برخي از اين تصاوير، مثلا تصاوير مرتبط با «عروج »، که روزبهان از عالم مثال دريافت کرده برسيم .