Abstract:
در این مقاله ابتدا تلاش میکنیم با مروری بر سیر تاریخی پزشکی، دلیل مطرحشدن و کاربرد مفهوم همدلی بالینی در پزشکی را یافته و سپس ایرادات نظری این مفهوم که مانع رسیدن به بیناذهنیت و درک صحیح شدهاند را ذکرکنیم؛ این ایرادات موارد پیشرو را شامل میشوند: عدم توجه به ذهنیتهای پزشک و بیمار، عدم توجه به پویایی مفهوم همدلی و عدم توجه به وابستگی مفهوم همدلی به بافتار. سپس پیامدهای بالقوه نامطلوب کاربرد آن، یعنی کمک به تقویت قیممآبی، اثرات نامطلوب برای طبابت و ابزاری جایگزین برای کمبود بودجه و حفظ قدرت سیاسی دولتها را مطرح خواهیمکرد. بعد از آن با بهرهگیری از نظرات فیلسوفان (به خصوص متفکران سنت پدیدارشناختی) و سیر علوم انسانی پزشکی، با استفاده از رویکردی بینارشتهای استدلال خواهیمکرد که چرا مفهوم همدلی در پزشکی نیازمند بازنگری است و لازم است همراستا با موج دوم علوم انسانی پزشکی حرکت کند و با محور قراردادن فلسفه موجب گردد تا درک صحیح از بیمار بار دیگر در مفهوم پزشکی تنیده شود.
From a phenomenological perspective, we review the concept of empathy in medicine to identify the theoretical obstacles which have prevented reaching intersubjectivity and proper understanding. Where medicine has failed are: attending to subjectivities of patient and physician, recognizing the dynamic nature of empathy and acknowledging context-dependency of empathy. We also review the problematic practical consequences of this theoretical failure including serving medical paternalism, hindering medical practice, and being used as a tool for counterbalancing inadequate health budget and serving political power. Thus, using and interdisciplinary approach, we argue why the concept of empathy in medicine needs to be reviewed under the light of phenomenology and progress in line with second wave of medical humanities; put philosophy at its core to once again integrate proper understanding of the patient with the concept of medicine .
Machine summary:
فلسفۀ علم ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دوفصل نامۀ علمی (مقالۀ علمی ـ پژوهشی)، سال دهم ، شمارة دوم ، پاییز و زمستان ١٣٩٩، ٦٩-٨٦ 1 نقد و تحلیل پدیدارشناختی مفهوم همدلی در پزشکی سیده پرنیان حسینی کازرونی * نازنین سلیمانی **، کاوش آرین ***، فراز گل افشان **** چکیده در این مقاله ابتدا تلاش میکنیم با مروری بر سیر تاریخی پزشکی، دلیل برآمـدن و کـاربرد مفهوم همدلی بالینی در پزشکی را یافته و سپس ایرادات نظری این مفهوم که مانع رسـیدن به بیناذهنیت و درک صحیح شده انـد را ذکـرکنیم ؛ ایـن ایـرادات مـوارد پـیش رو را شـامل میشوند که در سه محور سامان یافته اند: عدم توجه به ذهنیت های پزشـک و بیمـار، عـدم توجه به پویایی مفهوم همدلی و عدم توجه به وابستگی مفهـوم همـدلی بـه بافتـار.
بعد از آن با بهره گیـری از نظـرات فیلسـوفان (بـه خصـوص متفکـران سـنت پدیدارشـناختی) و آمـوزه هـای حـوزة علـوم انسـانی پزشـکی، بـا اسـتفاده از رویکـردی بینارشته ای استدلال خواهیم کرد که چرا مفهوم همدلی در پزشکی نیازمند بازنگری اسـت و لازم است هم راستا با موج دوم علوم انسانی پزشکی (رویکرد انتقـادی) حرکـت کنـد و بـا محور قراردادن فلسفه موجب گردد تا درک صحیح از بیمار بـار دیگـر در مفهـوم پزشـکی تنیده شود.