Abstract:
ناصر بن عبدالله قفاری از جمله وهابیانی است که با تالیف کتب متعددی مانند کتاب "اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه، " افترائات فراوانی را به مبانی تشیع وارد کرده است. او در این کتاب و در ذیل بحث، از دیدگاه شیعیان در مورد حجیت قرآن چند ادعا مطرح میکند که نگارنده در مقاله پیشرو به نقد و بررسی دو ادعای او میپردازد.
اول اینکه شیعیان، حجیت قرآن را مشروط بر وجود قیّم و کلام ائمه خود میدانند؛ چنانکه روایت «ان القرآن لایکون حجه الا بقیم»، بر این مسئله دلالت میکند. ثانیا شیعیان، معرفت قرآن را مختص به ائمه خود دانسته و جایگاهی ویژه برای علمیت آنان قائل هستند؛ چنانکه روایات فراوانی در تجلیل مقام علمی امامان خود نقل کردهاند.
درباره ادعای اول قفاری باید گفت: تمامی پیروان مکتب اهلبیت علیهم السّلام ، معتقد به حجیت ذاتی و استقلالی قرآن کریم هستند؛ لذا مراد از «انّ القرآن لا یکون حجّه الّا بقیّم»، این است که اهلبیت علیهم السّلام ، بعد از حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم، عهدهدار تبیین و تشریح معارف قرآنی هستند؛ چراکه در قرآن موارد فراوانی وجود دارد که تبیین و تشریح آنها برای عموم مردم ضرورت دارد. در مورد ادعای دوم قفاری نیز باید گفت، مرجعیت علمی اهلبیت علیهم السّلام ، (در تمامی مسائل علمی از جمله در تفسیر قرآن)، از مسائلی است که فریقین به آن اذعان داشته و شواهد فراوانی بر آن در کتب خود اقامه نمودهاند.
Machine summary:
درباره ادعای اول قفاری باید گفت: تمامی پیروان مکتب اهلبیت:، معتقد به حجیت ذاتی و استقلالی قرآن کریم هستند؛ لذا مراد از «أَنَّ الْقُرْآنَ لَا يَكُونُ حُجَّهً إِلَّا بِقَيِّم»، این است که اهلبیت:، بعد از حضرت رسول6، عهدهدار تبیین و تشریح معارف قرآنی هستند؛ چراکه در قرآن موارد فراوانی وجود دارد که تبیین و تشریح آنها برای عموم مردم ضرورت دارد.
نگارنده در این مقاله، به نقد و بررسی این دو ادعای قفاری میپردازد و تصریح میکند که اولا، شیعیان معتقد به حجیت ذاتی و استقلالی قرآن هستند و معنای عبارت «أَنَّ الْقُرْآنَ لَا يَكُونُ حُجَّهً إِلَّا بِقَيِّم»، این است که قرآن بهدلیل آنکه ذوالوجوه است، در موارد فراوانی، صرفا کلیات را بیان کرده است؛ لذا برای اینکه منحرفین از آیات آن، استفاده به مطلوب نکنند، نیاز به مُبَیِّن دارد.
این اشکالات عبارتاند از: اولا: پیروان مکتب اهلبیت:، بههیچ کتابی جز قرآن کریم، تعصب ندارند و از دیدگاه آنان، تنها کتابی که 100 درصد آن صحیح و بیاشکال است، قرآن کریم میباشد که در آن هیچ دروغ و خطایی وجود ندارد؛ همچنین، عموم علمای شیعه تاكنون، چنین ادعایی نكردهاند كه تمام روايات کتاب كافی، صحيحالسند و قطعاً صادره از معصومین: است؛ زيرا هرچند مرحوم كلينی مقام ارجمندی داشته و از برترين محدثین تاريخ شيعه بهحساب میآید، ولیکن معصوم از خطا و اشتباه نبوده است.
بنابراین هنگامی که روایتی در کتب روایی شیعیان نقل شده باشد، روش علمای شیعه بر این بوده است که هم سند روایت و هم محتوای آن روایت را بررسی میکنند؛ لذا علاوه بر سند روایت، محتوای آن نیز از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ چنانکه برخی برای صحت مضمون روایات، چهار شرط را لحاظ کردهاند که عبارتاند از: 1.