Abstract:
در این مقاله با توجه به زیرساخت کینهجویی اهریمنانه و کینخواهی دلیرانه که به عنوان قطعیت و انگارهای اسطورهای بهشمار میرود داستان فریدون در پیوندی که با داستان جمشید و ضحاک مییابد، مورد تحلیل قرار گرفته است. آنچه سبب تحوّل داستان به سوی فاجعۀ مرگ نخستین قهرمان ملی، ایرج میشود اگرچه در ظاهر داستان آزمندی سلم و تور است، امّا با توجه به ویژگیهای شخصیتی آن دو برادر که کینهجویی اهریمنی است، ژرفساخت داستان رقم میخورد و سرانجام کینهجویی آن دوگانه به مرگ برادری خردمند میانجامد؛ دلیری مهربان که از هر جهت با آن دو بسیار متفاوت است. از این رو باید گفت یکی از زیرساختهای داستانهای شاهنامه بهویژه این داستان، کینهجویی و کینهکشی است که ریشه در باورها و وجه شخصیتی قهرمانان دارد. نکتة مهم در این تحلیل، تضاد دیرینه و همیشگی اسطورۀ خوبی اهورایی و بدی اهریمنی است که سرانجام در نبرد فریدون با توران و روم به تضادی سرزمینی و سیاسی و ملی بدل میگردد و پس از آن نیز این وجه ادامه مییابد.
In view of the deep structure of diabolical malevolence and courageous vengeance regarded as a certainty and recognized as a mythological notion this article is concerned with the analysis of the tale of Feraydun where it becomes intertwined with the tale of Jamshid and Zahhak. What makes the story move towards the tragedy of the death of the first national hero, Iraj although at first glance is Salm and Tur’s greed, however taking into account the characteristic feature of the two brothers that is their satanic malevolence, is the factor which shapes the deep structure of the tale, and eventually lead to the death of a wise brother a kind hero who in all respects differs from the other two. Therefore it must be mentioned that one of the deep structures of the tales in Shahnameh in particular the tale of Feraydun is the concept of vengeance and retribution which in inherent in the beliefs and characteristic features of the heroes. The important point in this analysis is the antiquated opposition between the myth of divine good versus diabolical bad which eventually in the battle of Feraydun with Turan and Rum turns into the dispute over lands with opposing political and national interests and ever since this aspect lingers on.
Machine summary:
تحلیل عامل پیش برندۀ روایت در داستان فریدون شاهنامۀ فردوسی مختار ابراهیمی استادیارگروه زبان و ادبیات فارسی، دانش گاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران تاریخ دریافت : ١٣٩٩/٢/١٠ تاریخ پذیرش : ١٣٩٩/٦/٥ چکیده در این مقاله با توجه به زیرساخت کینه جویی اهریمنانه و کین خواهی دلیرانه که به عنوان قطعیت و انگاره ای اسطوره ای به شمار میرود داستان فریدون در پیوندی که با داستان جمشید و ضحاک مییابد، مورد تحلیل قرار گرفته است .
میترا دوشادوش لشکر خیر حرکت میکند و او را در پیروز شدن بر نیروهای شر یاری میدهد» (ورمازرن ،١٣٨٧: ١٣٠) و این گونه است که جمشید گویی بر گردونۀ خورشید نشسته و از آسمان نظاره گر سرزمین روشنایی است : چــــو خورشــــید تابــــان میــــان هــــوا نشســـــته بـــــر او شـــــاه فرمـــــان روا (فردوسی، ١٣٨٩: ١/ ٤٤) آیین کیانی بر تخت نشستن فریدون نیز نشان میدهد که این پادشاه در نظام فرمان روایی و آیینی به نظام جمشیدی باز میگردد: بـــه رســـم کیـــان گـــاه و تخـــت مهـــی بیاراســـــت بــــــا تــــــاج شاهنشــــــهی بــــه روز خجســــته ســــر مهــــر مــــاه بـــه ســـر بـــر نهـــاد آن کیـــانی کـــلاه زمانــــه بــــی انــــدوه گشــــت از بــــدی گرفتنـــــد هـــــر کـــــس ره بخـــــردی دل از داوریهـــــــــــا بپرداختنـــــــــــد بـــه آیـــین یکـــی جشـــن نـــو ســـاختند نشســــــــتند فرزانگــــــــان شــــــــادکام گرفتنــــد هــــر یــــک ز یــــاقوت جــــام مـــــی روشـــــن و چهـــــرۀ شـــــاه نـــــو جهــــان نــــو ز داد و ســــر مــــاه نــــو بفرمــــــود تــــــا آتــــــش افروختنــــــد همـــــه عنبـــــر و زعفـــــران ســـــوختند پرســـــتیدن مهرگـــــان دیـــــن اوســـــت تـــن آســـانی و خـــوردن آیـــین اوســـت ورا بــــد جهــــان ســــالیان پــــنج صــــد نیفکنــــــد یــــــک روز بنیــــــاد بــــــد (همان : ١/ ٩٠) بر بنیاد روایت شاهنامه ، هم جمشید و هم فریدون جشن های نوروز و مهر را در نسبتی که این دو با خورشید و پیروزی بر تاریکی دارند پیریزی میکنند.