Abstract:
توسعه الگویی برای زندگی خوب در عصر مدرن است که پیشرفت و افزایش سطح
رفاه را هدف خویش قرار داده است. با این حال، باید توجه داشت که هر نظریه توسعه
مبتنی بر مجموع های از دلال تها و بنیادهای نظری است که مبانی فکری معینی در
باب انسان، جامعه، تاریخ و مسائل و مشکلات مبتلابه آن را به دست م یدهد. بر این
اساس، نظری ههای توسعه ارائ هشده که عموما مبتنی بر فهم متفکران از انسان و شرایط آن
در عصر مدرن دارد، رویکردهایی را ارائه م یکند که با این مبادی فکری همخوانی داشته
باشد. این در حالی است که این شرایط در جوامع غیرغربی عموما وضعیت متفاوتی را
داشته است که کمتر مورد توجه قرار م یگیرد. در ده ههای اخیر، رویکردهای انتقادی
به غلبه این رویکرد به توسعه در عرصه جهانی، مبنایی برای نظریه های بدیل فراهم
به » فرونتیک « آورد هاند. از جمله این رویکردها، پرداختن به ضرورت بازگشت به امر
مثابه بنیادی برای دانش عملی در دنیای معاصر است که به نظر م یرسد م یتوان از آن
به مثابه دلالتی بنیادین برای طر حریزی نظریه توسعه بومی که در کشور ما نیز کارآمد
باشد، بهره برد. مقاله حاضر بر آن است که با روش تحلیلی-توصیفی، و با بررسی مبانی
فکری نظری ههای توسعه، بنیادهای نظری یک رویکرد توسع های مطلوب برای ایران
را تبیین کند. بر اساس این رویکرد تبیینی، نتیجه آن است که علوم انسانی فرونتیک
م یتواند به مثابه بنیادی برای علوم انسانی معطوف به توسعه در کشور مورد توجه قرارگیرد.
Machine summary:
بـه عبـارت ديگـر، در نـگاه ارسـطو، هنگامـي کـه با تقسـيم بندي علـوم و معـارف آشـنا باشـيم ، آن معرفتـي که بيـش از هر معرفـت ديگر بـراي انسـان لازم اسـت و ضـروري اسـت کـه هـر شـهروندي از آن بهره مند باشـد و همچنيـن سـامان کلـي سياسـت و جامعـه نيـز بـر پايـه آن طرحريزي شـود، حکمت عملـي اسـت کـه ميتوانـد همـگان را بـه تصميم گيـري و کنـش درسـت در يـک موقعيـت زمانـي و مکانـي خـاص هدايـت کنـد.
بـر هميـن اسـاس، در ادامه تـلاش خواهيم کرد با بررسـي سـير تحول انديشـه فرونتيک از ارسـطو تـا زمـان حاضـر، و بـا اتخـاذ روش تحليلـي در بررسـي متـون فلسـفي و نظـري، ايـن پرسـش را مـورد توجـه قرار دهيـم که چـه بنيـادي را ميتوان بـراي علوم انسـاني معطـوف بـه توسـعه مطلـوب در نظـر گرفـت و بـر آنيم که در پاسـخ بـه اين پرسـش ، علـوم انسـاني فرونتيـک ميتوانـد به عنـوان رويکرد مناسـب معرفي شـود.
cognitive social science اجتماعي مدنظر اين منتقدان به سـيطره پوزيتيويسـم چيسـت ؟ فلايبرگ (٢٠٠٥: ٤٠) بـا طـرح چهار پرسـش بنياديـن ، مولفه هاي معرفت شـناختي ايـن علوم اجتماعـي را بر مبنـاي ضـرورت فهـم ارزشهـاي اجتماعـي، منافـع حاصـل از آن و ارتبـاط آنهـا بـا عمـل اجتماعـي، چنين تبييـن ميکند: ۱- ما به کجا ميرويم ؟ ۲- چه کسي ميبرد و چه کسي ميبازد، و با کدام سازوکار قدرت؟ ۳- آيا اين تحول مطلوب است ؟ ۴- اگر لازم است کاري انجام شود، ما بايد چه کاري در اين باره انجام دهيم ؟ بايـد توجـه داشـت کـه «مـا» در اينجـا مقولـه اي جهانشـمول نيسـت و بـا توجه به موقعيـت و تجربـه پژوهشـگر، بـر مبنـاي افـق و منظـري کـه از آن مينگـرد، تغييـر ميکنـد؛ و حتـي بيـش از ايـن ، ميتـوان توجـه داشـت کـه ايـن «مـا» حتـي در پژوهشـگر بـودن خلاصـه نميشـود.