Abstract:
حجاب و پوشش در همه ادیان و فرهنگها موضوعی قابل توجه است؛ چه زمانی که بهمثابه امری «طبیعی−زیستی» و محافظت از بدن، بدان نگریسته شود و چه زمانی که همچون مقولهای «فرهنگی−ارزشی»، نشان از باورهای ذهنی و شناختاری، سنتهای بومی و اعتقادی و همچنین موضوعی نشانهشناختی و سمبولیک مورد توجه قرار گیرد. نظر به اهمیت این مسئله، در پژوهش حاضر با روش توصیفی−تحلیلی و با هدف دستیابی به رویکردهای موجود به حجاب و عفاف در ایران، سخنان اندیشمندان این حوزه واکاوی شد. رویکرد سنتی (تعبدی−ایمانی)، رویکرد تبیینی (کلامی−اجتماعی)، رویکرد روشنفکران مذهبی و رویکرد فمینیستی غالب رویکردهای موجود در امر حجاب است. تحلیلها نشان میدهد رویکرد فمینیستی با خوانش مبتنی بر انزوا و انتخابگری، افزونبر نقد دیدگاه مسلط، به نفی حدود شرعی و عرفی حجاب قائل است. رویکرد روشنفکران مذهبی، با فروکاستی حجاب به یک امر حداقلی در پوشش، اعتقادی به پیوند میان حجاب و عفاف نداشته و آن را جدای از الزامات اخلاقی، فقهی و حکومتی میداند. همچنین نگاه سنتی به مقوله حجاب، با توجه به روند تحولات جهانی و حضور زنان در مشارکت اجتماعی، پاسخگوی مسائل زنان نخواهد بود. درنهایت، رویکرد تبیینی، ضمن تأکید بر حفظ عفت و حجاب عمومی در جامعه، کوشیده است با در نظر گرفتن تحولات جهانی در حوزه مسائل زنان، سیاستهای معطوف به حجاب در ایران را تا حدودی از چالشهای برخاسته از دیدگاههای رقیب دور نگهداشته و بر استدلالورزی دینی از امر حجاب در اذهان عمومی پای فشرد.
Hijab (Veil) and covering are a significant concern in all religion and culture, whether considered as a natural-biological issue for protecting the body or as a cultural value, which represents mental and cognitive beliefs or local traditions. This concern grabs attention as a cognitive and symbolic subject matter as well. Thus, the present study took the descriptive-analytical method to analyze the scholars’ speech to obtain the existing approaches on Hijab and Effaf (decency) in post-revolution Iran. The analysis showed that the feminist approach being based on isolation and choice, not only criticizes the dominant perspective, but also denies the religious and acceptable limits on Hijab. The reductionism approach underestimates Hijab and considers it as a minimal option and denies any relation between Hijab and Effaf, and considers Hijab a subject free of moral, juridical and governmental requirements. Finally, the comprehensive approach not only emphasizes on protection of public Hijab and Effaf in the society, but also considers world’s transitions regarding women’s issues in order to maintain the Hijab policy in Iran far from the challenges aroused from the rival perspectives and insists on religious reasoning about hijab in public.
Machine summary:
از نظر سروش ، هرچند مسئله زنان ، مسئله اي غيرکلان و عرفـي محسـوب مي شـود؛ اما از دو منظر فقهي (خوانش مسلط حکومتي ) و اخلاقي قابل تبيين است ؛ تلاش روشنفکران ديني خارج شدن از سلطه فقه و توجه بـه حيطـه اخـلاق اسـت (سـروش ، ٢٠١۴) وي ضـمن انتقـاد از حجاب به شيوه اجباري ، معتقد است که هيچ حکم اخلاقي در مورد خوب و يا بـد بـودن حجـاب وجود ندارد؛ به عبارتي ديگر، حجاب معطوف به حسن و قبح عقلاي جامعه است و چون حجـاب تابعي از مدح و ذم عقلاست ؛ امري عرفي −اجتماعي قلمداد مي شود (سروش ، ١٣٨٩) وي با چنين رويکردي ، فاقد پشتوانه حقيقي بودن حجاب را، به ساير اخلاقيات نيز سـرايت داده ، معتقـد اسـت بسياري از اخلاقيات نيز با همين ستايش ها و سرزنش هاي اجتماعي تعيين مي شـود و کمتـر کسـي است که به دنبال حقيقت خير و نيک باشد (همان ) از نظر وي عرفي انگاري و فروکاستي پوشـش و حجاب تا بدانجاست که ميگويد در اسلام حکم مشقت زا وجود ندارد؛ لذا پوشش و حجاب اگـر مشقت و سختي ايجاد کند، الزام اخلاقي بر رعايت آن وجود ندارد (سروش ، ٢٠١٠) به عبارتي اين ارزش ها از آنجا که الهي اند همچنان محترم و متبع هستند و تنها وقتي که رعايت آنها فوق طاقـت و غيرعملي شود، برمي افتند (سروش ، ١٣٧٩، ص١٢۶) اتخاذ چنين خوانشي بر اين امر ابتنا دارد که فهم انسان از مقررات درونديني بايد منطبق با انديشه هاي برونديني باشد و قرائـت سـازگار بـا درک انسان معاصر از حقوق بشري ارائه شود (سروش ، ١٣٨٧، ص٣۵٨).