Abstract:
در این مقاله نظریة زبانشناختی معتزله بررسی شده و چگونگی استخراج امر معقول در محدودههای زبان از نظر معتزله مورد پژوهش قرار میگیرد. سوال اصلی این پژوهش عبارتست از اینکه رویکرد عقلانی معتزله تا چه اندازه توانایی مقاومت در برابر نقدهای حاصل از چرخش زبانشناختی و نظریههای پسامدرن را دارد؟ با استفاده از روش «استنتاج بر اساس بهترین تبیین» یافتههای این پژوهش نشان میدهد معتزله صورتی از قرینهگرایی را ارائه داده است که به دلیل نوع تعریف عقل (عقل سلیم و متعارف) و ابتنای آن بر زبان و قرارداهای وضعیاش به شکلی بالقوه و بالفعل توانایی پاسخگویی و رفع نقدهای مندرج در نظریههای چرخش زبانشناختی و پسامدرن بر قرینهگرایی را دارد. همچنین سازمان روش استدلال در مکتب معتزله به شکلی است که میتواند راهکاری برای دفاع از امر معقول در دوران پسامدرن را مهیّا سازد. در این پژوهش با رویکری عقلی – فلسفی تلاش میشود دادههایی که بر اساس روش کتابخانهای جمعآوری شدهاند به شیوهای توصیفی – تحلیلی و با استفاده از روش استنتاج به بهترین تبیین به نتیجه برسند.
The purpose of article is to show a new interpretation of Muʿtazila ideas, especially the narration Abd al-Jabbar ibn Ahmad, and an attempt to show the solution of the Muʿtazila to one of the important philosophical challenges, how to understand Rational understanding in the context of language and its communicative constraints. To achieve this goal, the Muʿtazila’s linguistic theory and how they extract the sensible within the limits of language is studied. The main question of this research is to what extent Muʿtazila’s rational approach is capable of resisting the critiques of linguistic turn and postmodern theories. By using of »Inference to the Best Explanation« Method, The results of this study show Muʿtazila present a form of Evidentialism, due to the type of definition of reason (common sense) and its reliance on language and its contractual conventions, potentially and actually have the ability to resolve imported criticisms on the Evidentialism that results from theories of linguistic-cognitive and postmodern rotation. The organization of Argument method in the Muʿtazila can provide a way to defend the rational matter in the postmodern age
Machine summary:
اين بديهيات به مبنايي براي نظام معرفتي معتزله تبديل مي شود، مثلاً او در اثباتُ حسن و قبح عقلي بديهيّاتي را در نظر مي گيرد که ٧٣ نمي توان آنها را اثبات کرد و اگر کسي آن را رد کند نمي توان با او مباحثه نمود و تنها بايد يادآور شد که او بديهيّات را انکار کرده است .
ترکيب الفاظ و کلمات براي رساندن معني وضع ناميده مي شود (ولايي ١٣٩٠: ٣٤٢-٣٤١) نکته اي در باب وضع لازم به ذکر است : وضع و خصلت قراردادي دلالت وضعي را گرايش هاي ديگر انديشۀ اسلامي از جمله اشاعره نيز قبول داشتند (باقلاني ١٩٥٠ : ٢٣)، اما آنها وضع در کلام خدا را توقيفي از جانب او مي دانستند؛ در حالي که معتزله آن را اصطلاحي بشري به شمار مي آوردند زيرا کلام را به دليل نياز وضع به اشارة حسّي صفت فعل و حادث مي دانستند (قاضي عبدالجبار همداني ١٣٨٥ ج ٥: ١٦٤).
اهميت اين نظر جايي روشن مي شود که قاضي با اينکه مي پذيرد حتي جماعت نيز ممکن است اشتباه کند (قاضي عبدالجبار همداني ١٣٨٥ ج ١٦: ٢٩-٢٨)، اما با وجود آن اجماع عاّمه را معتبر مي شناسد.
آخرين نکته اي که در اين قسمت بايد به آن اشاره کرد اينکه معمولاً تنها به دو شرط وضع و قصد به عنوان شروط دلالت در نظر قاضي اشاره مي شود.
از نظر او شرط دلالت ، وجود قرينه است و به اين دليل کلام مجازي و حقيقي از اين جهت هم ارز هستند (قاضي عبدالجبار همداني ١٣٨٥ ج ٥: ١٥٨).