Abstract:
اشعار میخائیل لرمانتف شاعر سدۀ نوزدهم روسیه، تا امروز در میان منتقدان و اهل ادب، از جایگاهی ارزنده برخوردار است. او در ادبیات روسی، به شاعر رمانتیک و عاصی محزون، معروف است. از ویژگیهای برجستۀ شعری وی، تضاد و تقابل و ایجاد تردید عذابدهنده در درک مفاهیم است. لرمانتف با اشعارش در خواننده، دوگانگی آزاردهندهای را ایجاد میکند. در این مقاله به مضامین شورشی در اشعار شاعرو ویژگیهای اشعار نیایشی او اشاره میشود.وی طی سالهای 1829 تا 1839 چهار شعر با عنوان «نیایش» سروده است. از ویژگی بارز این اشعار این است که شاعر به شیوۀ منحصر بهفرد خود (نیایش من) با خدا سخن میگوید. با بررسی اشعار نیایشی وی میبینیم که شاعر گاه حتّی با نیش زبان و طبع سرکش خود در مقابل پروردگار میایستد (اشعار سالهای 1829 و 1833). این تصور ایجاد میشود که قهرمان اثر از پروردگار گلهمند است و به مقابله با او برخاسته یا هیچ تمایلی به چشمپوشی از عطش شعرسرایی و امیال عالمِ خاکی ندارد؛ ولی دو شعر سالهای 1837 و 1839 با اشعار قبلی او از منظر سخن گفتن با خالق هستی متفاوت است. در این مقاله به مقایسۀ اشعار مرتبط با دعا و نیایش و چهار شعر لرمانتف با عنوان «نیایش» پرداخته میشود. با بررسی اشعار نیایشی لرمانتف به این نتیجه میرسیم که دو شعر اول (با عنوان نیایش) دارای ویژگی تردید و در تضاد با خالق است؛ امّا دو شعر بعدی (با عنوان نیایش)خضوع شاعر در مقابل پروردگار را نشان میدهند و بیانگر روح جستوجوگر، اعتقادات مذهبی و شکل واقعی عبادت یک فرد مذهبی است و روحیات عرفانی شاعر در آنها تجلّی یافته است. بررسی این اشعار نشان میدهند که شاعر مردّد چگونه از طریق طبیعت به خودشناسی و سپس به خداشناسی میرسد.
Poems by Mikhail Lermontov, poet of the Russia 19th century, still among the critics and litterateurs have a valuable place. In Russian literature, Lermontov is known as a despondent peccable and romantic poet. One of the prominent features of his poetry is a contradiction, contrast and distressing hesitation in understanding the concepts. Lermontov by his poems creates an annoying duality in the reader. In this article the exciting themes and prayers of the poet's poetry and their features is mentioned. During the years 1829 to 1839 he created four poems entitled "Molitva / Prayer". A distinctive feature of these poems is that the poet speaks to God in his own unique way ("My Prayer"). By examining his prayerful poems we find that the poet, sometimes stands up to the God, even with his bite and rebellious nature (Poems of 1829 and 1833). The impression is that the hero of the work is grumbling and confronting the God or has no desire to ignore the thirst for poetry and earthly desires. But the two poems of 1837 and 1839 differ from his earlier poems in the way of speaking to the Creator of being. In this article we compare poems related to prayer and Lermontov's four poems which are entitled Molitva. By examining Lermontov's poems of prayer, we come to the conclusion that the first two poems (entitled "Molitva") are in doubt and contradictory to the creator, but the next two poems (also called "Molitva") characterize the poet's poise before God. They represent and express the spirit of the seeker, the religious beliefs and the true form of worship of a religious person, and the mystical spirit of the poet is expressed in them. Examination of these poems illustrates how the hesitant poet reaches self-knowledge and then theology through nature.
Machine summary:
Молитва» (Molitva) نيايش اي مريم مقدس ، اکنون من با تمنايي ايستاده ام مقابل تمثال تو که درخشان و نوراني است نه براي نجات خود، نه پيش از نبرد نه از براي/ سپاسگزاري يا اعتراف ، براي روح تهي خود دعا نميکنم ، براي روح سرگردان بيموطن توسل جسته ام من ميخواهم به حامي/ گرم / دنياي سرد اين دوشيزه را اهدا کنم دربر بگير با سعادت اين روح برازنده و شايسته را همرهاني سرشار از توجه به او ارزاني کن جواني/ شاداب ، پيري/ آرام ، به اين قلب مهربان ، دنياي/ اميد ببخش اگر زمان لحظۀ وداع نزديک است در صبحي پرهياهو، در شبي ساکت تو براي قبض روح زيباي محتضر بهترين فرشته را بفرست به سوي بستر اندوهگينش (لرمانتف ، ١٩٧٩-١٩٨١: ٣٨٠) خواسته اصلي قهرمان شعر در مقابل تمثال حضرت مريم (س )، درخواست کمک براي خود نيست ؛ بلکه براي آوارٔە بيوطن (براي روح تهي خود دعا نميکنم / براي روح سرگردان بيموطن توسل جسته ام ) است .
نيايشگر که يکي از سه قهرمان مونولوگ اثر است ، از مريم مقدس حمايت گرم در مقابل دنياي سرد را براي دوشيزه طلب ميکند که مهم - ترين و نهاييترين درخواست تجلي ميشود: اگر زمان لحظۀ وداع نزديک است در صبحي پرهياهو، در شبي ساکت تو براي قبض روح زيباي محتضر بهترين فرشته را بفرست به سوي بستر اندوهگينش از نظر مرژکوفسکي، اين روح زيبا، تداعيکنندٔە مادر شاعر است : «در تطبيق دو شعر «فرشته » و «نيايش »، سناريو نيايش هاي لرمانتف روشن ميگردد.