Abstract:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه میزان دانش عصب شناسی با رفتارهای یادگیری، عملکرد یادگیری و تفکر سطح بالا در دانشجویان می باشد. روش پژوهش توصیفی-همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجویان دانشگاه علامه طباطبائی می باشد که 100 نفر از آن ها به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه دانش عصب شناسی هوکولانو-هوزل (2002)، رفتارهای یادگیری مک درموت و همکاران (1999)، عملکرد یادگیری یانگ، کلمز و مورفی (2003) و تفکر سطح بالا سرمد و همکاران (1390) می باشد. یافته های پژوهش نشان داد بین دانش عصب شناسی با رفتارهای یادگیری رابطه منفی و معنی دار وجود دارد. بین دانش عصب شناسی با عملکرد یادگیری رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. بین دانش عصب شناسی با تفکر سطح بالا رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. نتایج نشان داد بین دانش عصب شناسی با رفتارهای یادگیری، عملکرد یادگیری و تفکر سطح بالا در دانشجویان رایطه وجود دارد. با توجه به نتایج پژوهش پیشنهاد می شود که می توان با برگزاری دوره های آموزشی و تهیه پکیج های آموزشی دانش عصب شناسی دانشجویان را افزایش داد.
The purpose of this study was to investigate the relationship between neuroscience knowledge and learning behaviors, learning performance and high level thinking in students. The research method is descriptive-correlation. The statistical population of this study included all students of Allameh Tabataba'i University, 100 of whom were selected as available sampling method. Research tools include the Hokulano-Hussel Neurology Knowledge Questionnaire (2002), Mcdermot et al. (1999) learning behaviors, Yang, Klams & Murphy (2003) learning performance and Sarmad et al. (2011) high-level thinking. Findings showed that there was a negative and significant relationship between neuroscience knowledge and learning behaviors. There is a positive and significant relationship between neuroscience knowledge and learning performance. There is a significant positive relationship between neuroscience knowledge and high level thinking. The results showed that there is a significant relationship between neuroscience knowledge and learning behaviors, learning performance and high level thinking in students. According to the results of the study, it is suggested that neuroscience knowledge can be increased by organizing educational courses and preparing educational packages.
Machine summary:
ابزارهاي پژوهش شامل پرسشنامه دانش عصب شناسي هوکولانو-هوزل (٢٠٠٢)، رفتارهاي يادگيري مک درموت و همکاران (١٩٩٩)، عملکرد يادگيري يانگ ، کلمز و مورفي (٢٠٠٣) و تفکر سطح بالا سرمد و همکاران (١٣٩٠) است .
يافته هاي پژوهش نشان داد بين دانش عصب شناسي با رفتارهاي يادگيري رابطه منفي و معنيدار وجود دارد.
نتايج نشان داد بين دانش عصب شناسي با رفتارهاي يادگيري ، عملکرد يادگيري و تفکر سطح بالا در دانشجويان رابطه وجود دارد.
درواقع عملکرد يادگيري دانش آموزان يکي از مهم ترين و عيني ترين معيارها براي بررسي و ارزيابي کارايي و اثربخشي نظام هاي آموزشي است و تمامي کوشش ها و تلاش ها اين نظام درواقع جامع عمل پوشاندن بدين امر تلقي مي شود (درتان و همکاران ، ١٣٩٧).
جهت بررسي فرضيه ارتباط ميان دانش عصب شناسي با رفتار يادگيري و مؤلفه هاي آن ، از آزمون ضريب همبستگي پيرسون استفاده شده است .
بحث و نتيجه گيري هدف از پژوهش حاضر بررسي رابطه ميزان دانش عصب شناسي با رفتارهاي يادگيري ، عملکرد يادگيري و تفکر سطح بالا در دانشجويان است .
نتايج فرضيه اول پژوهش نشان داد بين دانش عصب شناسي با رفتارهاي يادگيري و مؤلفه هاي آن رابطه وجود دارد.
نتايج فرضيه دوم پژوهش نشان داد بين دانش عصب شناسي با عملکرد يادگيري رابطه وجود دارد.
نتايج فرضيه سوم پژوهش نشان داد بين دانش عصب شناسي با تفکر سطح بالا رابطه وجود دارد.
نتايج نشان داد بين ميزان دانش عصب شناسي بر رفتار يادگيري، عملکرد يادگيري و تفکر سطح بالا دانشجويان رابطه وجود دارد.