Abstract:
گوناگونی وتنوع آدمیان در دینورزی واقعیتی انکارناپذیر است؛ اما تعلیل وتوجیه آن در نزد عالمان دینی، عارفان، فیلسوفان، روانشناسان و جامعهشناسان دین، معرکه آراء بوده است. برخی آن پدیده را یکسره معلل به عوامل غیرمعرفتی و برخی نیز آن را مدلل به عوامل معرفتی دانستهاند. لازمه کلامی اولی، پلورالیسم و لازمه کلامی دومی، انحصارگرایی است. این نوشتار با عرضه گونه شناسیهای قرآنی و روایی و تعلیل های فلسفی، کلامی، عرفانی و فقهی عالمان مسلمان از دین ورزی وتعلیل آنها به نظریه پیشنهادی و مختار خویش یعنی «اختیار در محدوده شاکله» میرسد که لازمه کلامی آن، نه پلورالیسم و نه انحصارگرایی، بلکه شمولگرایی خواهد بود. تامل در گونه شناسیهای ارائه شده نشان میدهد که نگاه مذهبی در دستهبندی انسانها خنثی نیست، بلکه ارزشی، جهتدار و در یک الگوی سهوجهی مبتنی بر ادراک، ایمان و اخلاق قابل تبیین است.
The diversity and variety of human beings in religion is an undeniable reality, but its wisdom and wisdom has been voiced by religious scholars, philosophers, psychologists and sociologists. Some of these phenomena are considered to be non-cognitive factors, and some also suggest that it is an epistemic factor. The prime necessity of the first, pluralism and the second theological imperative is monopoly. This article, with the provision of Qur'anic typologies, narrative, philosophical, mystical, and ..., and their analysis into their proposed and autonomous theory, namely, "the authority within the boundaries of the class", whose theological imperative would be neither pluralism nor exclusivism, but inclusiveness. Reflecting on the typologies presented, it is shown that the religious view is not neutral in the categorization of human beings, but is valuable, directional, and can be explained in a rational pattern based on perception, faith, and morality.
Machine summary:
علـت عدم برخورداری آن ها از علوم این است که از نفس ناطقه خویش در جهت کسـب علـوم و معارف استفاده نمیکنند و به سایر غرایز به ویژه غرایز مادی تمایل دارند و ایـن گـرایش بـه مادیات ، باعث دوری آن ها از کسب علوم و معرفت شده است ، عمدتاّ عوام به سـوء اخـلاق و عادات ناپسند گرایش دارند و علت این گرایش ، اهتمام به شـهوات اسـت ، از نشـانه هـای سوء اخلاق آنان ، عدم توجه به دین و دانش و بی تـوجهی بـه واجبـات و نهـی از منکـرات است ، لذا اخوان الصفا از این گروه به «اشرار» تعبیر کرده اند: «فـانّ اهـل هـذه المرتبـه أغبیـاء أشرار أردیاء» علت این جایگاه ، عدم آشنایی و تفقه آنان در کلام انبیاسـت ، بنـابراین تنهـا بـه ظاهر امور توجه دارند و از درک حقیقت غافل و ناتوانند.
(اخـوان الصـفا، ١٤٠٥، ج ١، صص ٣٣١- ٣٣٢) ایشان مردم را از حیث سعادت یا عدم سعادتمندی نیزبـه چهـار دسـته مختلـف تقسـیم کرده اند و معیار این تقسیم بندی، برخورداری انسان از صفات نفسانی است که هـم صـفات مادی انسانی به عنوان ملاک لحـاظ شـده اسـت و هـم صـفات معنـوی و روحـانی او، لـذا سعادت نیز با توجه به تمایلات او، دنیایی و اخروی است ؛ این چهار دسته عبارتنـد از: الـف ـ گروهی که در دنیا و آخرت سعادتمند هستند.