Abstract:
دروج (دروغ) در نظر ایرانیان قبل از اسلام، بسیار ناپسند و زشت بوده است تا جاییکه آن را یکی از دستیاران اهریمن میپنداشته و گاهی نیز دروج را خود اهریمن و دیو تصوّر میکردهاند. این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی به ریشهیابی واژة «دروج» در زبان اوستایی میپردازد و با ژرفکاوی در ساختار واژگانی از یکسو، و کنکاش در مفاهیم تطبیقی، از سوی دیگر میکوشد تا صورتی دیگرگونه را از طرح مسئله به دست دهد. از این منظر، دروج در جایگاه یک مفهوم اهریمنی در گسترة گسستهای گفتمانی، با ایزدبانوان دوران پیشاآرایی مورد قیاس و سنجش قرار میگیرد و با تأمّل در خویشکاریهای الهههای باستانی؛ نظیر میترا، آناهیتا و... سعی میشود تا دیگرگونیهای معنایی و زبانی این مفهوم اهریمنی (دروج) توصیف شود. تکیه اصلی در این پژوهش بر تثبیت و تأیید چیستیِ مادینة دروج است. با توجّه به ویژگی زنسالاری بدوی و ایزدبانوان باستانی، جنبة مادینگی دروج استنتاج میشود. بررسیهای به عمل آمده نیز نشان میدهد که صورتهای کهنالگوهای مادینه در آیین مزدیسنا، از سویی دچار محدودیت و تغییر ماهیّتی شده و از سوی دیگر، کهنالگوهای مادینهای که با مبانی آیین مزداپرستی در تقابل بوده، به صورت موجودات اهریمنی، تجلّی یافتهاند. دروج یکی از این موجودات است.
In the eyes of pre-Islamic Iranians, lie or druj was so disgusting and ugly that the demon of Druj was considered an assistant to the devil and sometimes it was imagined as Ahriman himself. The present article tries to study the root of the word “druj” in the Avestan language by using descriptive-analytical method. By delving into the lexical structure on the one hand, and exploring comparative concepts on the other hand, it is attempted to give a different perspective on the subject. From this perspective and with regard to the discursive discontinuities, druj as a demonic concept is compared to the goddesses of the pre-Aryan period, and by reflecting on the functions of the ancient goddesses, such as Mitra, Anahita, etc., it is tried to describe the semantic and linguistic changes of the term. The main emphasis in this study is on the feminine identity of the concept. According to the characteristics of the ancient goddesses and of a female-dominated society, the feminine aspect of druj is inferred. The studies show that some of the female archetypes in the religion of Mazdayasna have changed their nature. The archetypes that were in opposition to this religion, manifested in the form of demonic beings and druj is one of these beings.
Machine summary:
. » (همان : ٤٤) در اينجا بيشک دروج را نميتوان وجودي فيالنفسه اهريمني يا يک ديو فرض کرد؛ زيرا مفهوم جمله در اين صورت ، در تضاد آشکار با نگرش بنيادين ثنويت زرتشتيگري قرار ميگيرد: اهريمن همراه با ديوهاي آفريده اش ، به ذات و گوهر خويش ، دژخوي و پليد است و هرگز در مکتوبات کهن چيزي دال بر امکان تغيير سرشت او نيامده است .
براي مثال ، ترکيب «ديوخو» که فردوسي در شاهنامه ، آن را بسيار به کار برده در ساختارهاي کلامي دوره هاي بعد، رفته رفته از صورت نوعي تمثيل خارج و تبديل به يک صفت مستقيم کاربردي شده است ؛ چنان که هم اکنون نيز در زبان فارسي به هر انسان سفّاک، جنايتکار و زشت رفتار ـ بيتوجّه به ارجاع مفهومي کهن واژه ـ ديو، ديوخو و يا ديوصفت اطلاق ميشود.
از اين منظر، ترکيب zMihr-dro به معناي دروغگوي به مهر، در زبان پهلوي و يا شايد در زبان اوستايي که به صورت «Miθro-druJa» تلفظ ميشود، مفهومي متعيّن تر داشته است ؛ اگر دروج را در اين ترکيب ديو در نظر بگيريم ، مفهوم ترکيب ، چيزي است در حدود «ميثريديو» يا «ميثرايديو» و اين شايد برابر آن نهاد منفي باشد که مزداپرستان به ايزد مورد پرستش ايرانيان پيشازرتشتيگري ميداده اند و از آنجايي که شايد به سبب پيشينۀ طولاني اين ايزد کهن ، نميتوانسته اند آن را به کلي از خاطرة جمعي مردمان بزدايند، نسخۀ مزديسناي آن را با مشخصاتي متفاوت تر و البته قدرتي محدودتر، ولي با همان نام برميسازند.