Abstract:
هدف اصلی این پژوهش بررسی تاثیر گرایش احساسی سرمایهگذار بر ارتباط بین عدم اطمینان سیاست اقتصادی و نقدینگی در شرکتهای پذیرفته بورس اوراق بهادار میباشد. قلمرو زمان 1394 لغایت 1398 مورد بررسی قرار گرفته است .بازده ماهانه هر پرتفوی بر اساس بازده ماهانه هر شرکت و با استفاده از رویکرد وزن برابر محاسبه شد و در آخر با اجرای روش رگرسیون چند متغیره بهصورت سری زمانی بر روی مدل، ضرایب مربوطه تخمین زده شد. نتایج این تحقیق حاکی از وجود رابطه مثبت و معنیدار گرایشهای احساسی سرمایهگذاران با بازده سهام کلیه شرکتهای نمونه میباشد همچنین این رابطه برای شرکتهایی که ازلحاظ اندازه کوچک هستند نیز برقرار میباشد اما برای شرکتهایی که ازلحاظ قیمت پایینتر میباشند، این رابطه مورد تائید قرار نگرفت.
The main purpose of this study is to investigate the effect of investor emotional attitude on the relationship
between economic policy uncertainty and liquidity in companies listed on the Araq Stock Exchange. The realm
of time from 2015 to 2019 has been studied. The monthly return of each portfolio was calculated based on the
monthly return of each company using the equal weight approach. Was struck. The results of this study indicate
that there is a positive and significant relationship between investors' emotional tendencies and stock returns of
all sample companies. This relationship is also established for companies that are small in size but for companies
that are in terms of The prices are lower, this relationship was not approved.
Machine summary:
آن ها همچنین دهک ها را بر اساس ضریب بتا (β) طبقه بندی کرده و دریافتند که سهام ارزشی ریسک کمتر و متقابلا سهام با قیمت بازار و بازده حقوق صاحبان سهام بالاتر ریسک بیشتری را به همراه دارد (فاما و فرنچ، 1992) محقق دیگری به نام «دیوید در یمن»1 به این نتیجه رسید که در یک دوره 25 ساله منتهی به سال 1944،در ارتباط با سهامی که بر اساس نسبت (P∕B) در پنچ گروه طبقه بندی شده بود، پایینترین طبقه(20 درصد اول)، عملکرد بالاتری از متوسط بازار داشته است و متقابلا عملکرد بازار از بالاترین طبقه (20 درصد آخر) بهتر بوده (فاما و فرنچ، 1992) سهام دارای نسبت پایین به فروش نیز اغلب عملکردی از خود بروز می دهند که از دیدگاه تحلیل بنیادی یک خلاف قاعده محسوب می شود.
فرضیههای پژوهش فرضیات زیر برای پژوهش حاضر بیان میگردد: فرضیه اصلی: گرایش احساسی سرمایهگذار اثر تعدیل کنندگی در رابطه بین عدم اطمینان سیاست اقتصادی و نقدینگی در بازار بورس اوراق بهادار تهران دارد.
فرضیه این پژوهش تحت عنوان عدم اطمینان سیاست اقتصادی بر نقدینگی در بازار بورس اوراق بهادار تهران تاثیر دارد.
اولین و دومین فرضیه این پژوهش تحت عنوان عدم اطمینان سیاست اقتصادی بر نقدینگی در بازار بورس اوراق بهادار تهران تاثیر دارد.
و گرایش احساسی سرمایهگذار اثر تعدیل کنندگی در رابطه بین عدم اطمینان سیاست اقتصادی و نقدینگی در بازار بورس اوراق بهادار تهران دارد.
و گرایش احساسی سرمایهگذار اثر تعدیل کنندگی در رابطه بین عدم اطمینان سیاست اقتصادی و نقدینگی در بازار بورس اوراق بهادار تهران دارد.
و گرایش احساسی سرمایهگذار اثر تعدیل کنندگی در رابطه بین عدم اطمینان سیاست اقتصادی و نقدینگی در بازار بورس اوراق بهادار تهران دارد.