Abstract:
تامس نیگل به مسعله آگاهی و کوالیا نگاه ویژهای دارد و در این زمینه مقالهای را با عنوان «خفاشبودن
چه کیفینی دارد» در سال ۱۹۷۴ منتشر کرده است که این نوشتار شاید بازخوانی دیگری از این مقاله
باشد. نیگل در این مقاله در تلاش است ابتدا فهمی از کوالیا برای خواننده مشخص کند و توضیح دهد
کوالیا چه چیزی است و سپس لاش میکند نشان دهد آگاهی پدیداری مسئلهای دشوار برای
جسمانیانگاری است. نیگل پس از ارائ استدلالهای خحود بر ضد فر دیدگاه کارکردگرایی و دیدگاه
فروکاس تگرایی به عنوان دو دیدگاه جسمانیانگار مشخص به بیان استدلال اصلی خود میپردازد. نیگل
آگاهی را به معنای کیفیت چیزی بودن به کار میبرد وآن را تنها مربوط به انسان نمیداند» بلکه به تعبیر
او آگاهی، پدیدار گستردهای است که در ایههای گوناگون حیات حیوانی رخ میدهد. به صورت
خلاصه میتوان گفت نیگ لآگاهی را نزد فاعل شناسا «کیفیت چیزی بودن» میداند.
Machine summary:
البته هستند فيلسوفاني همچون دنت که در مقالۀ «کواينيسازي کواليا» ( ,Dennett ١٩٨٨) وجود کواليا را به کلي انکار ميکند و دليل خود را مبتني بر اين ميداند که مرزي ميان کواليا و حالت هاي شناختي (باور و فکر) وجود ندارد و استدلال ميکند که هيچ راه تجربي براي تأييد اين موضوع که مثلاً هنگام تجربه ديداري از ديدن يک رنگ اين کيفيت هاي ذهني ماست که دگرگون شده يا حالت هاي شناختي ما، در دست نيست .
توصيف نيگل از اين ويژگي را ميتوان به شکل زير طرح ريزي کرد: درونيبودگي تجربه : اندام وارة o حالت ذهني آگاهانه دارد اگر و تنها اگر چيزي باشد که کيفيت آن اندام واره بودن است (٤٣٥.
بنابراين از نگاه نيگل درونيبودگي تجربه يا همان کيفيت هاي ذهني در تبيين کارکردگرايانه به دست نميآيد؛ چراکه اين تبيين ها يعني تبيين هايکارکردي در مورد ربات هايي که هيچ چيز را تجربه نميکنند، ولي با اين وجود چون انسان رفتار ميکنند نيز صادق است .
آنچه را که او بر آن پاي ميفشرد، اين است که اين نگره ها و توصيف ها آگاهي را نميتوانند به شکلي کامل تبيين کنند و هنوز چيزي از حالت هاي ذهني در آنها ناديده گرفته ميشود؛ حتي اگر چنين تبيين هايي درست باشند، ميتوان گفت کافي نيستند و چيزي بنيادي را ناديده ميگيرند؛ مانند مزة ترشي در دهان شما يا آن گونه که رنگ سبزي براي شما آشکار ميشود که اينها چيزي بيش از حالت هاي علي و کارکردي را در خود دارند.