Abstract:
هستیشناسی معنا در پیِ یافتن حقیقت و ماهیت معنای الفاظ و به بیان دیگر در جستجوی چیستی معناست. اندیشمندان غربی به این مسئله توجه کرده و نظریههای گوناگونی همچون نظریه مصداقی، تصوری، تصویری و... برای معنا مطرح کردهاند. با توجه به جایگاه ویژۀ این بحث در تفسیر قرآن و دانش اصول فقه و برخی مباحث کلامی، تبیین دیدگاه دانشمندان مسلمان دربارۀ آن ضروری است. به همین جهت در این مقاله، با روش توصیفی تحلیلی، آرای دو تن از عالمان و مفسران برجستۀ شیعه، یعنی فیض کاشانی و علامه طباطبایی بازخوانی و تبیین شده است. با بررسی «نظریۀ روح معنا» که از نظریههای مهم ایشان در تفسیر قرآن است و هر دو مفسر بر آن اصرار دارند و اشتراکات فراوانی در دیدگاه آنان دیده میشود، اثبات شده است این نظریه که برخی در صدد بهدستآوردن نظریه معنا از آن بودهاند، نمیتواند به عنوان «نظریه معنا» پذیرفته شود؛ زیرا پاسخی به پرسش چیستی معنا ارائه نمیدهد. نتیجه اینکه بهرغم وجود عبارتهایی در آرای ایشان که نشان از تمایل به نظریۀ مصداقی یا تصویری معنا دارد، هر دو مفسر تنها نظریۀ ایدهای (تصوری) معنا را معتبر میدانند.
The ontology of meaning seeks to find the truth and nature of the meanings of words; that is, it search the nature of meaning. Western intellectuals have dealt with the problem, providing a variety of theories in this regard, such as the token theory, the conceptual theory, the pictorial theory, and so on. Given the particular position of the issue in Quranic exegesis, the principles of jurisprudence, and certain theological problems, Muslim scholars need to provide an account for it. Thus, in this paper we deploy the descriptive-analytic method to reread and account for the views of two prominent Shiite scholars and exegetes, Fayḍ Kāshānī and ‘Allāma Ṭabāṭabā’ī. Having considered their theory of the “spirit of meaning”—which is an important theory in Quranic exegesis and on which both insist, with remarkable agreements between the two views—we argue that this cannot be endorsed as a “theory of meaning” although some people have tried to derive a theory of meaning from it, since it offers no answer to the question of what meaning is. On this account, although there are statements in their work which might imply their inclination toward a token or pictorial theory of meaning, they both endorse only the ideational (conceptual) theory of meaning.
Machine summary:
عدهای نیز واکنش مخاطب یا کاربرد آن و گروهی اوصاف آن را حقیقت معنا بر شمردهاند؛ برای مثال اگر فردی فریاد بزند «دزد»، معنای آن را درک میکنیم؛ اما حقیقت این معنا چیست؟ آیا معنای آن همان فردی است که در خارج دزدی کرده یا تصوری که از آن دزد در ذهن نقش میبندد و یا واکنش شنوندگان مانند ترس یا فرار معنای آن است؟ آیا میتوان معنای آن را تعدادی از اوصافی دانست که بر این دزد مطابقت میکند؟ دانشمندان و عالمان اسلامی کمتر به این بحث به صورت مستقل و مستوفی وارد شدهاند؛ اگرچه همان گونه که اشاره خواهد شد، برخی اندیشمندان بهتازگی آثاری در این زمینه نگاشته، نظریههای گوناگونی مطرح شده و این آرا بررسی و نقادی نیز شده است.
در این اثر، ضمن بیان چند نظریه معنا که ارتباط بیشتری با آرای فیض کاشانی و علامه طباطبایی دارد، دیدگاه ایشان در مورد آن بررسی میگردد.
او معتقد است در مقابل الفاظ، دو گونه معنا قرار دارد: الف) معنای ظاهری و قشری آن که تنها افراد ظاهربین آن را میبینند؛ ب) معنای حقیقی (گوهر یا روح معنا) که همواره ثابت است؛ اما صورتها و قالبهای متعددی مییابد و این لفظ درحقیقت به همه آنها اطلاق میگردد؛ مثلاً قلمی که زمانی از چوب یا پر پرندگان بود و امروزه شکلهای مختلفی پیدا کرده و قلمی که با آن در لوح محفوظ نگاشته میشود، همگی درحقیقت (و نه درمجاز) قلم هستند (فیض کاشانی، ۱۴۱۵ق، ج1، صص 31-32).
دیدگاه علامه طباطبایی دربارۀ نظریه معنا علامه طباطبایی در مبحث وضع کفایة الاصول (آخوند خراسانی، ۱۴۲۷ق، ص 9)، در توضیح وضع و حقیقت آن، میان لفظ و معنا ارتباطی ثابت و غیرمتغیر برقرار میداند که دلیل آن دوام و استمرار فهم معنای خاص از الفاظ خاص (در هر زبانی) است و این نسبت را غیرحقیقی و اعتباری میداند؛ زیرا اگر چنین نبود، زبان اقوام گوناگون متفاوت نمیشد (طباطبایی، بیتا، ص 16).