Abstract:
عمیق شدن کسری بودچه در برخی کشورهای غربی؛ زنگ خطر را برای زوال اقتصادی این کشورهاء به طور خاص و
سیطره سیاسی آنها به طور عام به صدا درآورده است. در واقع» این همان چیزی است که چندین بار توسط مقام معظم
رهبری, بهعنوان نشانه افول تمدن غرب مطرح شده است. این مقاله به دنبال نشان دادن بنیانهای نظری این استناد از
منظر علم اقتصاد و فلسفه سیاسی است. برای این کاره ما نظریه عدالت رات را به مثبه موجهترین و بالغترین بنیان
فلسفی» برای جوامع لیبرال دموکراتیک محور بحث قرار دادیم. نظریه عدالت ور را میتوان بدون اغراق احیاگر بحثهای
فلسفه سیاسی در قرن بیستم دانست؛ نظریهای که مهمترین دستاورد آن طراحی ساختار بنیادین برای جامعه است. این
مقاله با روش کتابخانای و توصیفی و با رویکرد تحلیلی» ابتداء نظریه عدالت انز را بررسسی و از آن» موجهترین چهره
لیبرال دموکراسی را در غالب ساختار بنیادین عادلانه ترسیم میکند. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که پدیده
ک سری بودجه» عاملی | ست که سرانجام» سلطة نظام لیبرال دموکرا سی را شک سته و بهمرور این جوامع را از طریق
سازو کار کاهش سرمایه و ابر تورم» از بین خواهند برد.
The alarm has sounded for the decline of some Western countries' economies because of the deepening budget deficit in particular, and their political dominance in general. In fact, this is what has been repeatedly suggested by the Supreme Leader as a sign of the decline of Western civilization. This study seeks to show the theoretical foundations of this citation from the perspective of economics and political philosophy. we have discussed Rawls' theory of justice as the most justified and tantamount philosophical foundation for liberal-democratic societies to do this. The Rawls's theory of justice can be considered without exaggeration to revival discussion of political philosophy in the twentieth century; a theory whose most important achievement is the design of a fundamental structure for society. This study first examines Rawls' theory of justice and draws the most justified face of liberal democracy in the form of a just fundamental structure with a library and descriptive method and with an analytical approach. The findings of the study indicate that the phenomenon of budget deficit is a factor that will eventually break the dominance of the liberal democratic system and eventually destroy these societies through the mechanism of capital reduction and hyperinflation.
Machine summary:
مقدمه مسئله کسري بودجه و عميق شدن انباشت بدهي کشورهاي غربي، چيزي است که حاكي از زوال و فروپاشي اقتصادي اين کشورها ميباشد.
رالز با دو کتاب نظريه عدالت و ليبراليسم سياسي، به دنبال فراهم کردن پايههاي فلسفي عقلاني و معقول، براي يک جامعه ليبرال دموکراتيک مبتني بر قانون اساسي است.
لازم به يادآوري است آنچه که نظريه عدالت رالز را در ميان نظريات موجود در فلسفه سياسي، در گروه نظريات قراردادگرايانه قرار ميدهد، اين است كه، آحاد جامعه به مثابه طرفهاي قرارداد ميباشند.
رالز خودش را به عنوان فرد، نوعي در اين آزمايش قرار ميدهد و به برداشتهاي خاصي براي چنين جامعهاي ميرسد که اصول و لوازم آن، از قرار زير ميباشد: رالز ادعا ميکند که عقلاييترين انتخاب براي طرفهاي قرارداد در وضعيت نخستين، دو اصل از عدالت ميباشد: اصل اول: هر فرد از آزاديهاي اساسي برخوردار است و اين آزادي فقط براي خود آزادي محدود ميشود.
رالز ميگويد: اينکه چرا اين وظيفه (احترام متقابل) پذيرفته و به رسميت شناخته ميشود، آن است که گرچه طرفهاي قرارداد در وضع آغازين، هيچ سودي در منافع يکديگر ندارند، اما ميدانند که در جامعه بايد از ارج و اعتبار انجمنهاي خود برخوردار باشند و از اين امر مطمئن شوند.
اما با دقت در اين آثار، مشاهده ميشود که تمام دلايلي که براي ايجاد کسري بودجه و انباشت بدهي آورده ميشود، يک پايه ثابت دارد و آن اينکه نسلِ فعلي يا به دليل رفع مشکلات خود و يا به دليل دستيابي به شرايط رفاهي بهتر، منابع نسلهاي آينده را به خود انتقال و اختصاص ميدهد.