Abstract:
نظام سیاسی و قوانین ادارۀ جامعه یکی از مهمترین بخشهای هر تمدن میباشد. در تمدن نوین اسلامی هم فقه سیاسی بهعنوان بخش شریعتشناسی سیاست در اسلام به همراه فلسفه، عرفان و کلام و علوم تجربی سیاسی جوامع اسلامی ارکان شکلدهنده به این بخش از تمدن میباشند. در تمدن اسلامی فقه سیاسی اهل سنت به خاطر نوعی نگاه پسینی به مشروعیت و سایهنشینی قدرت و آزاد گذاشتن عقل تدبیری، عملاً نقش خود را در طراحی نظام قدرت کمرنگ کرده، و در مقابل عامل مهمی در استقرار، ثبات و ادارة نظام خلافت و حکومتهای وابسته به آن بوده است. اما مسئله مهم در بحث تمدن نوین اسلامی، بحث طراحی نظام سیاسی مطلوب آن بوده، که متأسفانه هنوز در فضای سنتی اهل سنت، ارادة جدی برای طراحی چنین ساختاری وجود ندارد. اما در مقابل، جریان نوسلفی با تغییر رویکرد فقه سیاسی اهل سنت از حالت پسینی بودن، به پیشینی بودن و تأکید بر بازطراحی نظام خلافت بهنوعی نظام فقه سیاسی اهل سنت را وارد این عرصه کردهاند. زیرا به اعتقاد آنان فقه سیاسی گذشته اهل سنت، به خاطر مشکلاتی فاقد توانایی لازم برای حل چنین مسئلهای بوده و نیازمند اصلاح میباشد. اما متأسفانه اصلاحات آنان بهجای حل مشکل، عملاً سبب مضاعف شدن مشکلات فقه سیاسی اهل سنت شده است. علیالخصوص اصلاحات! عجیب گروههای تکفیری، نقش تخریبی بسیار خطرناکی برای جوامع اسلامی ایجاد کرده است. ازاینرو شناخت ظرفیتهای تمدنی فقه سیاسی اهل سنت از سویی و از آن مهمتر شناخت اصلاحات نوسلفی در این نظام فقهی، تأثیر بسیاری بر نحوة تعامل با اهل سنت در طراحی تمدن نوین اسلامی خواهد داشت.
Machine summary:
در تمدن اسلامي فقه سياسي اهل سنت به خاطر نوعي نگاه پسيني به مشروعيت و سايه نشيني قـدرت و آزاد گذاشتن عقل تدبيري، عملا نقش خود را در طراحي نظام قدرت کم رنگ کرده ، و در مقابل عامل مهمي در استقرار، ثبات و ادارة نظام خلافت و حکومت هاي وابسته به آن بوده است .
هرچنـد ايـن فقـه بـه خـاطر تأکيـد بيش ازحد بر اطاعت از حاکمان جور، مانع از نقدهاي مؤثر علما و جامعه ديني به نظام قدرت شـده و ازاين رو در رهبري اعتراضات و تحولات سياسي نقش چنداني نداشته است ، اما يقينا همين فقه نقـش بسيار مهمي در ثبات اين حکومت ها ايفا کرده است .
فارغ از توهين محض بودن اين روايت به پيامبر ص و متهم کردن ايشان به عدم درک بديهيات زراعت در حجاز و از سويي عدم استفاده از ظرفيت هاي بزرگ اسلام براي ادارة جامعه ، اما اين قاعده سبب شده است که حاکمـان اسلامي با تکيه بر عقل امت اسلامي نظام هاي سياسي شکل دهند که در نوع خود بينظير باشند.
(همان ، ج ٣، ص ٢٤١) آنان در ادامۀ اين رويکرد، جامعۀ امروز مسلمانان را جامعـۀ جاهلي خطاب کرده و حتي يک قدم فراتر رفته مـدعي شـدند کـه جاهليـت امـروز جوامـع اسـلامي 160 به مراتب از جاهليت مردم عربستان عصر پيامبر ص بدتر است ؟!(رشيدرضا، ١٩٧٣، ج ١، ص ٢٠٩) يـا اين که عبده بعد از بازگشت از اروپا اعلام کرد که «به غرب رفتم اسلام ديدم و مسـلمان نديـدم و بـه شرق آمدم مسلمان ديدم و اسلام نديدم .