Abstract:
سیر تحول شباکها و شیوۀ نوررسانی به گنبدخانهها، همواره یکی از دغدغههای مهم معماران بوده و واکاوی آن از حیث سیر تحول و تکنیک، در زمره پژوهشهایی است که بهرغم اهمیت، مغفول مانده است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که با توجه به ارتقاء فناوری ساخت گنبد در دورههای تیموری و صفوی، از منظر فرم، تکنیک و روش اجرا، نوررسانی به فضای گنبدخانه از طریق شباکها چگونه انجام میشده است؟ شیوه گردآوری اطلاعات این تحقیق کیفی، بر پایه مطالعات کتابخانهای و میدانی است. در بخش مطالعات میدانی، سیر تحول شباک معرق در گنبدخانه مساجد از منظر نقوش، فرم، تعداد و ابعاد در دو دوره مهم تاریخ معماری ایران (تیموری و صفوی)، در شهرهای یزد و اصفهان مطالعه شده است. یافتهها مبین آن است که موقعیت نورگیرها در دو دورۀ مطالعاتی، به یک چهارم پایین گنبد (محدودۀ پاکار) منتقل شده است. در این بخش، به دلیل ازدیاد ضخامت گنبد، امکان ایجاد نورگیر، بیشتر وجود دارد. علاوه بر این، اندازه قاب معرق مشبکها نیز افزایش یافته و فرم ساده و مستطیل شکل تیموری به قوس جناغی تبدیل شده است؛ اما از ظرافت نقوش نسبت به معرق مشبکهای تیموری کاسته شده و به دلیل استحکام بیشتر معرق مشبکها، از معرقهای دوبندی و درشتتر استفاده شده است؛ همچنین اضافه شدن حمیل به حاشیه نقوش نورگیرها، باعث بهتر دیده شدن آنها از فاصله دور و تشخیص بهتر متن و حاشیه شده است. ترکیب رنگ از مباحث مهم در تنظیم میزان نور بوده و این ترکیب از دوره تیموری به رنگهای درخشان تبدیل شده و به دلیل پیشرفتهای فنی در پخت لعاب در دوره صفوی، رنگ آبی متمایل به سبز به ترکیبات رنگی شباکها اضافه شده است. در معرق مشبکهای مساجد یزد، نقوش هندسی غالب است و نورگیرها مستقل از تزیینات گنبد و بسیار ساده طراحی شدهاند. در معرق مشبکهای مساجد اصفهان، نقوش اسلیمی و ختایی به شکل یک دوم متن بهصورت آیینهای در کل متن تکرار شدهاند و بهصورت قرینه در یک قاب قرار گرفتهاند.
The evolution of skylights and the way light is transmitted to dome-houses has always been a chief concern in architects’ mind. In terms of development and technique, such an element has been neglected, however being of significance. This main part, which has a great artistic role in Islamic architecture from the perspective of technique, form and position, has changed over time and improperly replaced with new patterns.
The present research is to answer the following question: How was lighting in the dome-house spaces provided through shabāk (jali or skylight) with regard to the promotion of dome-houses construction techniques in the Timurid and Safavid periods in terms of form, design and execution? This research is qualitative and the method of collecting information is based on field and library studies. For this purpose, mosques of the Timurid and Safavid periods in two cities were classified and then, by carrying out a field study, the mosques that had shabāk were examined and finally, three mosques in Timurid Yazd and two in Safavid Isfahan were selected. Here, the samples whose authenticity was not confirmed by valid historical documents nor were they approved by experienced masters were omitted.
Findings show that in comparing the architecture of domes from the Timurid to the Safavid period, the position of skylights has been transferred to the lower quarter of the dome (pākār section). In this section, due to the increase in the thickness of dome shells, it was possible to create more skylights. Furthermore, the size of the shabāk mosaic frames has increased and the former simple, rectangular forms in the Timurid era have been transformed into an ogival form, but the elegance of the designs in comparison to the Timurid mosaic shabāks has reduced. Here, as the shabāk mosaics have more consolidation, larger and double mosaics have been used. Adding hamil tiles to the margins of skylights has made them more visible from a distance and an instant recognition of the main surface and shabāk has been allowed. The combination of colors is an important matter in adjusting the amount of light in the Timurid period and due to technical advances in glaze making during the Safavid era, greenish-blue was added to the color combinations on the shabāks. In the mosaic shabāks of Yazd mosques, geometric patterns are predominant forms and they are independent of the dome decorations with fairly simple designs. In the mosaic shabāks of Isfahan mosques, arabesque and khatāi motifs are repeated in the half, and mirror-like in the whole. They are symmetrically placed in a frame.
Machine summary:
در بخش مطالعات میدانی، سیر تحول شباک معرق در گنبدخانه مساجد از منظر نقوش، فرم، تعداد و ابعاد در دو دوره مهم تاریخ معماری ایران (تیموری و صفوی)، در شهرهای یزد و اصفهان مطالعه شده است.
پژوهش حاضر با توجه به اهمیت ورود نور به گنبدخانه مساجد و جایگاه شباک بهعنوان یک عنصر تزیینی وابسته به معماری، در پی آن است تا با تکیه بر مطالعۀ تطبیقی، سیر تکامل آن در دو مقطع مهم تاریخ ایران در دوران تیموری و صفوی را مورد واکاوی قرار داده و از این طریق با آگاهی از ویژگیهای شباک از حیث زیباییشناسی و کاربرد، چگونگی نمود آن در طراحی نورگیر در گنبدخانههای جدید را مورد تأکید قرار دهد.
پژوهش حاضر بر آن است تا از طریق مطالعه میدانی و مقایسه تطبیقی شباکهای معرق در مساجد تیموری و صفوی در شهرهای یزد و اصفهان، ضمن مستندنگاری و ریختشناسی، به شناسایی گونههای شباک در این دو دورۀ مهم تاریخ معماری ایران بپردازد.
در بخش مطالعات میدانی، سیر تحول شباک معرق در فضای گنبدخانه مساجد از منظر نقوش، فرم، تعداد و ابعاد در دو دورۀ مهم تاریخ معماری ایران (تیموری و صفوی)، در شهرهای یزد و اصفهان که بهعنوان شهرهای پایتختنشین و از مراکز مهم تولید کاشی معرق در این دو دوره هستند، مطالعه شده است.
از جمله تحقیقات دیگری که به بازشوهای مشبک پرداخته، پایاننامه طهماسبی (1390) با عنوان «بررسی کاشی معرق مشبک در مساجد دوره صفویه» است که از طریق بررسی مشبکهای معرق در مسجد شیخ لطفالله و جامع عباسی، به شناخت ویژگیهای فنی و هنری کاشی مشبک معرق و شناخت انواع کاربرد این هنر در فضاهای معماری مذهبی دوران صفویه پرداخته است و استفاده از آن در فضاهای معماری مدرن و ایجاد کاربری از طریق بهبود کیفیت ملات معرق را مورد توجه قرار داده است.