Abstract:
مواد، مفاد و گزاره های حقوقی، از نقص، خلا، ناسازگاری یا ایرادهای اجرایی و هنجاری دور نیستند؛ بنابراین، در بیشتر موارد، این گونه متون، نیازمند ارائه تحلیل و تفسیرند. همین امر، فلاسفه حقوق را به تحلیل، تفسیر و تبیین آنها واداشته است. ازاین رهگذر، دیدگاه ها و رویکردهای گوناگونی در ارزیابی، تحلیل و تفسیر قضایای حقوقی، شکل گرفتهاند که مجموع آنها، «روش استدلال» یا «منطق حقوق» نامیده می شوند. ازسوی دیگر، درباره «منطق حقوق» نیز رویکردهای گوناگونی عرضه شده است که یکی از مهمترین آنها، «منطق حقوق زبانی» است. این رویکرد بهطورمستقیم از یافته های فلسفه تحلیلی، فلسفه زبان، معناشناسی و کاربردشناسی به عنوان دانش های زبانی و معنایی تاثیر پذیرفته اند. نوشتار پیش رو، با روش توصیفی تحلیلی به بررسی منطق حقوق زبانی می پردازد.
Matters, contents and legal propositions are not exempt from imperfections, deficiencies, conflicts, or executive and normative flaws. Therefore, except for a few cases, making an interpretation of legal texts is inevitable, and this has impelled the law philosophers analyze, interpret and explain them. For the evaluation, analysis and interpretation of legal premises, different perspectives and approaches and various methods have been developed some of which are called the method of reasoning or the logic of law. On the other hand, various approaches are presented in the "logic of law", one of the most important of which is the "logic of linguistic law", which has directly been influenced by the results of analytical philosophy, philosophy of language, semantics and pragmatics as linguistic and semantic fields of knowledge. This paper discusses the “logic of linguistic law” using the descriptive-analytical method.
Machine summary:
برايناساس، زبان و منطق، افزونبر مطالعات علمی، موضوع تأملات فلسفی گوناگوني نیز قرار گرفتهاند که آشنایی با این مکاتب علمی و فلسفی، بهمنظور ارائه معیارهایی برای شناختشناسی حقوق و شناخت آثار آنها در عرصه تحلیل حقوقی بهعنوان یکی از شاخههای علوم انسانی، بايسته است.
ازاينرو، پرسشهای اصلی درباره شناخت معنا، در خصوص معنای متن حقوقی بازتولید میشوند: معنای قانون ـ و هر منبع حقوقی ـ چیست؟ آیا تابع منویات قانونگذار است یا مفسر و مجری یا امری مستقل از این دو است؟ آیا امکان تغییر معنای قانون وجود دارد یا خیر؟ اگر وجود دارد، تابع چه امور و تحت چه ضوابطی است؟ رابطه لفظ و معنای قانون چیست؟ اینها پرسشهایی هستند که تحلیل زبانی و معنایی گزارههای حقوقی باید بدانها پاسخ درخور دهد.
3. منطق حقوق زبانی و تفسیر حقوقی در مفهوم عام طرح این پرسش بهجاست که: اصولاً چرا در حقوق از مباحث معنایی بحث میشود؟ روشن است که تفسیر، روش کار حقوق است و آنچه فرد را از حافظ صرف مواد قانونی، به حقوقدان تبدیل میکند، قدرت تفسیر منابع حقوقی بهمنظور بیان حکم در موارد خلأ، سکوت، ناسازگاري و اجمال مقررات است.
این قاعده در متون حقوقی نیز جاری است: تفسیر قانون، یعنی یافتن معنایی که در ورای الفاظ قانون قرار دارد.
بنابراین، برای فهم معنا و ارائه تفسیر درست از قانون، باید به سراغ نظریه معنایی رفت که طبق مبانی این علوم پذیرفته شده است.
بنابراین، برای فهم معنا و ارائه تفسیر درست از قانون، باید به سراغ نظریه معنایی رفت که طبق مبانی این علوم پذیرفته شده است.