Abstract:
آزادی در دانشهای ارزشی به امری اشاره دارد که خود فعل انسانی است و قابلیت ارزشگذاری دارد. آزادی از مفاهیم مهم و عموما از ارزشهای پرمنازعه در دانشهای ارزشی است که تحلیل آن تاثیر فراوانی در استدلالهای ارزشی خواهد داشت. مفهوم آزادی از سنخ معقولات ثانیه فلسفی و مفاهیم انتزاعی است که در نسبتسنجی و مقایسه به دست میآید. در فهم آزادی توجه به شش مولفه ضروری است: 1. فعل فاعل، 2. نبود مانع بیرونی یا اکراه، 3. فراهم بودن شرایط لازم در جامعه یا نبود اضطرار، 4. نبود مداخله در عوامل درونی یا اغوا، 5. فراهم بودن عوامل درونی لازم از طریق آموزش و تربیت، 6. پذیرش و توجه به غایات و خیرات انسانی در استدلالهای اخلاقی.
In value sciences, ‘freedom’ refers to something which is, in itself, a human action and can be evaluated. Freedom is among the important concepts and generally among the much disputed values in value sciences, a value whose analysis would have a great impact on value arguments. The concept of freedom is among the secondary philosophical intelligibles and abstract concepts, a concept obtained through comparison. In understanding freedom, it is necessary to consider six parameters: (1) the action of the agent, (2) lack of external obstacle or reluctance, (3) preparing the necessary conditions in society or lack of emergency condition, (4) no interference in internal factors or deception, (5) preparing the necessary internal factors through education and training, and (6) accepting and considering the human destination and good fortunes in moral reasoning.
Machine summary:
همچنین همه محدودیتهای بهوجودآمده برای آزادی در این مقاله، محدودیت و مداخله در آزادی بهشمار نمیآید، بلکه به محدودیتهایی که مرتبط با بحث ارزشگذاری اخلاقی است میپردازیم؛ بنابراین محدودیتهایی که از جانب خداوند سبحان، طبیعت و اموری غیر از اراده انسانی بر آزادی انسان اعمال میشود، موردنظر نیست.
آزادی منفی از نگاه برلین به نبود مانع، محدودیت یا مداخله بیرونی اشاره دارد و آزادی مثبت به فراهم بودن شرایط برای انجام یک انتخاب آگاهانه توجه دارد (برلین، 1392، ص 237ـ254).
ویژگی مهم آزادی مثبت حداقلی این است که هدف، غایت و خیرات معینی پیشروی افراد قرار نمیگیرد و فرد خود باید هدف و غایت و مطلوب خود را تعیین کند، لکن وی باید از شرایط لازم برای انتخاب رضایتمندانه و از روی خودکنترلی بهرهمند باشد.
رالز در مواردی که از آنها بهعنوان آزادیهای اساسی نام میبرد، تنها به نبود مانع توجه دارد و اینکه در این حوزهها آزادی مثبت افراد مخدوش شود کاملاً غافل است (واعظی، 1393، ص306) بنابراین در تحلیل رالز از آزادیهای اساسی، صرفاً امکان مداخله مستقیم مورد توجه قرار گرفته و انواع دیگر مداخله و ایجاد محدودیت مورد بررسی قرار نمیگیرد.
آنچه از این اشاره روشن میشود این است که گسترش عدالت در جوامع که به بسترسازی برای فعالیتهای آزادانه افراد میانجامد، یکی از مؤلفههای مهمی است که در فهم حقیقت آزادی باید مورد دقت قرار گیرد.
این مؤلفه نیز به عوامل درونی فرد برای انتخاب آزادانه اشاره دارد و علت اینکه این مؤلفه را از قبلی جدا کردیم، اهمیت بحث از آموزش و پرورش و رابطه آن با آزادی افراد است.