Abstract:
این پژوهش درصدد استنباط انگاره کودکی مفروض در سند 'راهنمای برنامه و فعالیت های آموزشی و پرورشی دوره پیشدبستان' و نقد آن است. به این منظور انگاره های کودکی مستتر در سند استخراج شده است. سپس با نقد درونی این انگاره ها، ناسازواری های آنها بیان شده است. همچنین انگاره ها با توجه به رویکرد اسلامی عمل، از منظر بیرونی به نقد گذاشته شده است. روش مورد استفاده برای استنباط انگاره های دوران کودکی از سند، روش تحلیل فرارونده و تحلیل محتواست. جهت نقد درونی انگارههای سند، با استفاده از روش ارزیابی ساختار مفهوم، انسجام و سازواری آنها بررسی شده است. برای نقد بیرونی نیز روش تحلیل تطبیقی پیوسته به کار گرفته شده است. پس از بررسی سند، هفت انگاره به دست آمده است. این انگاره ها عبارتند از: کودک ارگانیسم، کودک مکانیسم، کودک به مثابه سرمایه، کودک به مثابه پیشبزرگسال و کودک معصوم بالقوه. مهمترین ناسازواری در میان انگاره ها در سند، بین انگاره کودک به مثابه گیاه و کودک به مثابه موم یافت شده است. در نقد بیرونی، انگاره ها نخست به انگاره های کودک در رویکرد اسلامی عمل ازجمله انگاره کودک شبهعامل و کودک جوانه ای خودرو و متکی به قیّم اشاره شده است. در نقد بیرونی، بیان شده که سند به جوان بودن گیاه و نیاز او به اتکا به قیّم توجه کافی نداشته است. از سوی دیگر، انگاره موم برای انسان، چه کودک و چه بزرگسال، قابل قبول دانسته نشده است. همچنین، بیان میشود که انگاره کودک سرمایه در گرو مسائلی نظیر خواست کودک قرار دارد.
Machine summary:
١ تبيين و نقد انگاره هاي کودکي در سند برنامه پيش دبستاني ايران نرگس سادات سجاديه ٢، رضوان اسامي ٣ و ابراهيم طلائي ٤ چکيده اين پژوهش درصدد استنباط انگاره کودکي مفروض در سند «راهنماي برنامه و فعاليت هاي آموزشي و پرورشي دوره پيش دبستان » و نقد آن است .
در پژوهش حاضر، موضع مختار در نقادي انگاره هاي کودکي موجود در سند پيش دبستاني ، رويکرد اسلامي عمل بوده است .
بهمن پور از بين مجموعه اسناد بالادستي ، سند پيش دبستاني آموزش و پرورش ، برخي از مصوبات شوراي تغيير بنيادي نظام آموزش و پروش کشور، سند تحول بنيادين ، فلسفه تربيت جمهوري اسلامي ايران و سند برنامه درسي ملي را مدنظر قرار داده و اهداف و اصول معيار خود را از رويکرد اسلامي عمل وام گرفته است .
با وجود تلاش اين پژوهشگر براي بررسي اجمالي اسناد حوزه پيش از دبستان ، چند نقد عمده به آن وارد است ؛ از جمله اينکه برخي از اسناد برگزيده شده همچون سند تحول بنيادين به صورت حداقلي و جزئي به دوره پيش از دبستان اشاره کرده است و نمي تواند نشان گر رويکرد نظام آموزشي به کودکي باشد.
از اين رو، در پژوهش حاضر، بررسي اين سند ذيل دو پرسش اساسي صورت گرفته است ؛ پرسش نخست ناظر به استنباط انگاره هاي کلان معطوف به کودک در اين سند است و پرسش دوم ناظر به ارزيابي اين انگاره ها از منظر رويکرد اسلامي عمل و بررسي ارتباط دروني آنها در اين سند١ خواهد بود.
Dahlberg, Moss & Pence ٢.