Abstract:
پیوند اقتصاد و سیاست در دو حوزه داخلی و بینالمللی که شکلدهنده دیپلماسی اقتصادی محسوب میشود، یک امر ضروری برای توسعه است. به همین دلیل دولتهایی که دغدغه توسعه دارند، این مهم را سرلوحه سیاستگذاریهای خودشان قرار میدهند. پژوهش حاضر نیز در پی پاسخگویی به این پرسش اصلی است که اقتصاد و بهویژه دیپلماسی اقتصادی در سیاست خارجی ج.ا.ایران از چه جایگاهی (نقش و اهمیت) در طول چند دهه اخیر برخوردار بوده است؟ ادعای پژوهش آن است که توجه صرف به مسائل امنیتی و نادیده گرفته شدن اهداف اقتصادی مورد تأکید اسناد بالادستی در جهتگیریهای سیاست خارجی باعث شده است که دولتهای ج.ا.ایران استراتژی اقتصادی مشخصی در محیط منطقهای و بینالمللی نداشته باشند. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که نبود استراتژیهای اقتصادی مشخص موجب نوسان در سیاست خارجی ج.ا.ایران در طول چهار دهه انقلاب و بهویژه از سال ۱۳۶۸ تاکنون شده است. پیگیری سیاستهای مقطعی در اقتصاد سیاسی سیاست خارجی دولتهای ج.ا.ایران و محقق نشدن اهداف پیشبینی شده در برنامههای توسعه پنجساله، از ویژگیهای این دوران محسوب میشود که از پیامدهای آن میتوان به عدم مقاومسازی اقتصاد ملی، جهتگیری انفعالی در سیاست خارجی کشور و اثر پذیری تحریمها اشاره کرد. بدین ترتیب در این پژوهش سعی میشود با استفاده از رویکرد توصیفی-تحلیلی و با اتکا به منابع اسنادی موضوع مذکور مورد بررسی قرار گیرد.
The relation between economics and politics in the domestic and international spheres that shape economic diplomacy is essential for development. For this reason, development-concerned governments put this at the forefront of their policies. The present study also seeks to answer the main question: what is the position (role and importance) of economics and especially economic diplomacy in the foreign policy of the Islamic Republic of Iran during the last few decades? The research claims that the mere attention to security issues and ignoring the economic goals emphasized by the upstream documents in the foreign policy orientations has caused the governments of the Islamic Republic of Iran not to have a specific economic strategy in the regional and international environment. The findings of the study indicate that the lack of specific economic strategies has caused fluctuations in the foreign policy of the Islamic Republic of Iran during the four decades of the revolution, especially since 1989. Foreign policy pursuing cross-sectional policies in the political economy of the governments of Iran and the failure to achieve the goals envisaged in the five-year development plans are among the features of this period. Foreigners noted the impact of sanctions. Thus, in this research, an attempt is made to study the mentioned issue using a descriptive-analytical approach and relying on documentary sources.
Machine summary:
ا. ایران خواستار تحقق الگوی اقتصاد مقاومتی است، پژوهش حاضر نیز سعی دارد کلیت اقتصاد سیاسی سیاست خارجی کشور را بهویژه بعد از پایان جنگ تحمیلی (۱۳۶۸ تا ۱۳۹۷) با توجه به مدل «سیاست خارجی دولت توسعهگرا» و بر اساس دادههای آماری ارزیابی کند.
در این پژوهش ابتدا به چهارچوب مفهومی که در مورد سیاست خارجی دولت توسعهگرا است اشاره میشود؛ در بخش دوم، ساختار درونی دولت با توجه به ایدئولوژی نخبگان و دیوانسالاری بررسی میشود؛ در بخشهای سوم و چهارم نیز سیاستهای صنعتی و تجاری و همچنین استفاده از منابع مالی بهمنظور تحقق اهداف صنعتی مورد توجه قرار میگیرد و در بخش پنجم به دیپلماسی انرژی کشور اشاره میشود.
بدین ترتیب میتوان گفت که نخبگانِ مصمم به توسعه اقتصادی و دیوانسالاری قدرتمند؛ مداخله هدفمند دولت برای رشد اقتصادی و توجه به بخش خصوصی؛ تعامل سازنده و ارائه تصویر مطلوب از سیاستهای کشور؛ درپیش گرفتن سیاست صنعتیسازی، ارتقای صادرات، گسترش موافقتنامههای تجاری و تسهیل مراودات بانکی و همچنین استقلال سیاست خارجی کشور از موضوعات و سیاستهای منحرفکنندۀ قدرتها و نهادهای بینالمللی(1)، از شاخصهای اقتصاد سیاسی سیاست خارجی دولت توسعهگرا و بهطور کلی دیپلماسی اقتصادی فعال محسوب میشود که در توسعۀ این دولتها نقش بسزایی داشته است.
The foreign policy and diplomatic attributes of a developmental state: South Africa as case study.