Abstract:
طبقات اجتماعی مختلفی در جنبش مشروطه شرکت داشتند که هر کدام با انگیزههای متفاوتی به این حرکت پیوستند. کارگران یکی از این طبقات بودند که بهتازگی در جامعۀ ایران رشد مییافتند. آنان به لحاظ نوع مشارکت در شیوۀ تولید و مالکیت ابزار کار با پیشهوران و اصناف قدیمی متفاوت بودند و به سبب زیستن در بافت عشیرهای و جامعه مبتنی بر اقتصاد کشاورزی و دامداری، به طبقۀ کارگر اروپایی شباهتی نداشتند. بسیاری از این کارگران به دلیل فشار طبقۀ حاکم و وجود فقر، ناگزیر کار و کاشانه خود را ترک و به مناطق آبادتر یا کشورهای همجوار مهاجرت میکردند. آنان با مشاهدۀ وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این نواحی تحت تاثیر قرار میگرفتند و چون بیشترشان کارگران فصلی بودند، پس از بازگشت به ایران، دیدهها و شنیدههای خود را برای هموطنانشان بازگو میکردند.
هدف این مقاله شناسایی سهم کارگران در زمینهسازی و شکل بخشیدن به جنبش مشروطۀ ایران است که نویسنده میکوشد با روش «توصیف تاریخی» و «اسنادی»، به این سوال پاسخ دهد که طبقۀ کارگر چگونه در جامعۀ ایران شکل گرفت و کارگران چه نقشی در بروز اندیشههای نوسازی اجتماعی داشتند؟
چنین فرض میشود که طبقۀ کارگر بسیار دیرتر از جوامع اروپایی در ایران شکل گرفت و قشری اندک از نیروهای تولیدی را تشکیل میداد. آگاهی کارگران ایرانی از حقوق سیاسی و اجتماعیشان نیز بیشتر از آنکه درونزا و برخاسته از توسعه صنعتی باشد، از افکار چپگرایانۀ مناطق قفقاز تاثیر پذیرفت و به همین دلیل با وجود مشارکت آنان در موج نوگرایی و نهضت مشروطه، این طیف از جامعه نتوانست آنگونه که در انقلابهای بزرگ اروپایی نظیر انگلستان، فرانسه و روسیه اثرگذار بود، نقش تاریخی خود را ایفا کند.
این بررسی نشان میدهد که پیش از شکلگیری جنبش مشروطه برخی از کارگران در انقلابهای حوزۀ قفقاز شرکت داشتند و با افکار انقلابی آن سامان آشنایی یافتند. این کارگران همصدا با سایر هموطنانشان به نهضت آزادیخواهی ایران پیوستند و با پخش اعلامیهها، شرکت در اجتماعات و نیز حضور در صحنههای نبرد مسلحانه، به مبارزه با استبداد برخاستند و پایهگذار حرکتهای انقلابی آتی شدند.
Abstract
Different social classes, each with their own motives, participated in the Iranian Constitutional Revolution. Workers were one of the emergent classes in Iranian society. They differed from the old tradesmen and guilds in terms of their participation in production processes and their ownership of the means of production; moreover, they did not resemble their European counterpart because they lived in a tribal context and in a society based on agricultural and livestock economy. Due to the pressure of the ruling class and poverty, many of these workers were forced to leave their home and migrate to more prosperous areas or neighboring countries. They were impressed by the political, social, and economic situation in these areas. Since most of them were seasonal workers, after returning to Iran, they shared what they had observed with their compatriots.
The purpose of this article is to explore the contribution of workers in shaping the Iranian constitutional movement. Using a historical methodology, the author tries to address how the working class was formed in Iranian society and what role workers played in the emergence of social modernization.
It is proposed that the working class was formed in Iran much later than in European societies, and it constituted only a small section of the productive forces. The awareness of Iranian workers of their political and social rights was influenced more by leftist ideas in the Caucasus than by endogenous causes and industrial development. Therefore, despite its involvement in modernization and the constitutional movement, this spectrum of society could not play its historical role as it did in the great European revolutions in Britain, France, and Russia.
This study shows that before the development of the constitutional movement, some workers participated in the revolutions in the Caucasus and became acquainted with its revolutionary ideas. These workers, in union with other compatriots, joined the Iranian liberation movement and fought against tyranny by distributing leaflets, participating in rallies, and appearing on the battlefields, and thus paved the way for future revolutionary movements.
Machine summary:
آنان با مشاهدة وضعيت سياسي، اجتماعي و اقتصادي اين نواحي تحت تأثير قرار ميگرفتند و چون بيشترشان کارگران فصلي بودند، پس از بازگشت به ايران ، ديده ها و شنيده هاي خود را براي هم وطنانشان بازگو ميکردند.
آگاهي کارگران ايراني از حقوق سياسي و اجتماعيشان نيز بيشتر از آنکه درون زا و برخاسته از توسعۀ صنعتي باشد، از افکار چپ گرايانۀ مناطق قفقاز تأثير پذيرفت و به همين دليل با وجود مشارکت آنان در موج نوگرايي و نهضت مشروطه ، اين طيف از جامعه نتوانست آن گونه که در انقلاب هاي بزرگ اروپايي نظير انگلستان ، فرانسه و روسيه اثرگذار بود، نقش تاريخي خود را ايفا کند.
سفرنامه نويسان اروپايي نيز اغلب به مشکلات صنايع ايران اشاره کرده اند (اوبن ، ١٣٦٢؛ ويشارد، ١٣٦٣)، ليکن در اين آثار، تأثيراتي که ناشي از حضور کارگران در مناطق قفقاز بوده ، از منظر جامعه شناسي تاريخي مورد تجزيه وتحليل قرار نگرفته و نقش طبقۀ کارگر به مثابۀ معبري براي ورود افکار نوگرايانه به طور خاص بررسي نشده است .
ايرانيان به صورت گسترده در کنار کارگران روسي در قيام ها و اعتصابات انقلاب ١٩٠٥م روسيه شرکت کردند و همين افراد در آستانۀ جنبش مشروطه به کشور بازگشتند و دوشادوش آزاديخواهان به حمايت از مشروطه برخاستند، اما به سبب کم شمار بودن و ناتواني در تشکيل سازمان هاي سياسي و اجتماعي، کارگران ايراني نتوانستند مانند طبقۀ کارگر اروپايي بر روند تحولات اجتماعي تأثيرگذار باشند.
در سال هاي بعد نيز با گسترش صنايع اين قبيل کارگران براي جست وجوي کار به تهران روي ميآوردند (لمتون ، ١٣٦٢، صص .