Abstract:
مقدمه
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر شباهت میان گروهی بر سوگیری، همانندسازی، نگرش، حالت عاطفی و عزت نفس جمعی بود.
روش
۸۴ دانشجوی رشته ریاضی با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و در قالب دو طرح پس آزمون با گروه کنترل و اندازه گیری های مکرر، در دو موقعیت آزمایشی شباهت کم و زیاد به پرسشنامه عزت نفس جمعی و سوالات نگرشی، سوگیری، همانندسازی و حالت عاطفی که از پیشینه پژوهشی استخراج شده بود پاسخ دادند.
یافته ها
نتایج حاصل از دو موقعیت آزمایشی شباهت میان گروهی کم و زیاد نشان داد که در عزت نفس جمعی، سوگیری، نگرش منفی و حالت عاطفی منفی تفاوت معنی داری وجود دارد، اما دستکاری شباهت تاثیر معنی داری بر همانندسازی با گروه خودی ندارد.
نتیجه گیری
یافته های حاصل از پژوهش نشان می دهد که اگر شباهت میان گروهی افزایش یابد، علاوه بر کاهش عزت نفس جمعی موجب سوگیری و نگرش منفی علیه گروه بیگانه و تجربه حالت عاطفی منفی می شود.
Introduction
This study aimed to examine the effect of intergroup similarity in bias, identification, attitude, affective state and collective self-esteem.
Method
84 Math students using of tow design of post-test with control group and repeated measure were selected via available sampling and randomly were assigned to experimental and control groups. Then in tow condition high similarity and low similarity completed the collective selfesteem questionary and answered to questions about attitude, bias, identification and affective state that were resulted from pervious research.
Results
results from tow experimental condition high similarity and low similarity showed significant differences in collective self-esteem (t=2.17, p<0.05), bias (t=3.47, p<0.01), negative attitude (t=-4.8, p<0.0001) and affective state (t=2.24, p<0.05) but manipulating similarity dosnt have significant affect in identification with ingroup (t=- 1.77, p>0.05).
Conclusion
this results show that increasing intergroup similarity not only redound reducing collective self-esteem, makes bias and negative attitude to outgroup and experience of negative affect.
Machine summary:
نظريه هويت اجتماعي ١٤ يک آنالوگ ١٥ از فرهنگ گرايي چندگانه است (هاگ و آبرامـز١، ١٩٨٨؛ تاجفل و ترنر٢، ١٩٧٩) که معتقد است يکي از بهترين روش هاي دستيابي به خـودافزايي ٣ گروههـا و 1 - assaimilation 2 - malticulturalism 3 - intergroup 4 - ethnic 5 - division 6 - assimilation-attraction 7 - Byrne 8 - Rokeachman 9 - Berry 10 - Moghaddam & solliday 11 - Zaret, Garcia, Garza & Hitlan 12 - Hornsey & Hogg 13 - Esses, Dovidio, Jackobson, & Armstrong 14 - social identity theory (SIT) 15 - analogue طبقات مختلف اجتماعي حـين برقـراري رابطـه بـا يکـديگر ايـن اسـت کـه بتواننـد بـا بکـارگيري راهبردهايي تمايز و برتري ادراک شده خود نسبت به گروه بيگانه را حفظ کنند.
براي مثال ، هورنزي و هاگ (٢٠٠٠) در پژوهشي دانشجويان علوم انسـاني و رياضـي را در دو سـطح سـرآمد کـه در آن دانشجويان به عنوان دانشجويان يک دانشگاه طبقه بندي مي شدند (کاهش تمايز گروه هاي فرعـي ) و سطح همزمان که در آن دانشجويان هم در سطح دانشگاهي و هم در سطح رشته اي طبقه بنـدي مي شدند (عدم کاهش تمايز گروه هاي فرعي ) وارد پـژوهش کردنـد و بـا دسـتکاري شـباهت ميـان گروهي به اين نتيجه رسيدند در موقعيتي که تمايز ميان گروهي مورد تهديد قرار مي گيـرد هـر چـه شباهت ميان گروهي بيشتر باشـد، سـوگيري نسـبت بـه گـروه بيگانـه نيـز افـزايش مـي يابـد، امـا 1 - Abrams 2 - Tajfel & Turner 3 - self-enhacement 4 - Onorat & Turner 5 - Rydell, Hugenberg, Ray & Mackie 6 - Thibodeau & Aronson 7 - Burke 8 - Hong 9 - superordinate 10 - Teichman, Bar-Tal & Abdolrazeq 11 - Judd etal.