Abstract:
با رویکرد شناختشناسی نسبت بهپدیدههای عالم و بهکار گرفتن آن در زندگی، میتوان سعدی را عارف پنداشت؛ چراکه شاعران برونگرا همچون سعدی، عرفان عاشقانه را با حضور در جمع پذیرفتهاند و دوری از تصوف زهدانه. بنابراین سعدی به این معنا عارف است که حقایق عرفانی را بهخوبی درک کرده و جذبه عشق او را در ربوده و بهعنوان شیخ به دستگیری پرداخته، یعنی در زمره مجذوبین جمال محبوب ازلی درآمده است. آثار وی شاهد این مدعاست که سعدی نمیتواند بهعرفان که نگاه هنرمندانه بهشریعت است، بیتوجه بماند. او مضامین عرفانی را در خدمت آموزههای اخلاقی قرار داده و عرفان او تابع فرایند هم زمان نگریستن بر آفاق و در انفس گردیده است. اما نکته درخور توجه آن است که سعدی با دو رویکرد با این مقوله روبهرو میشود: 1. رویکرد اعتقادی؛2. رویکرد انتقادی. امری که در ادامه بدان پرداخته شده است.
By considering the way Sa'di uses worldly experiences of life in his works,
we can call him a true Mystic. Sa'di, like other extrovert poets, has distanced
himself from acetic love and has accepted mystic love in the open. Thus we can
call him a real Mystic. He has a vast understanding of mysticism and is absorbed
in the Almighty and has observed the world through the eyes of a true believer.
What is important to understand is that he handles his belief in two ways:
1. Belief 2. Criticism. The writer is going to discuss these two approaches.
Machine summary:
بنابراین سعدی به این معنا عارف است که حقایق عرفانی را بهخوبی درک کرده و جذبه عشق او را در ربوده و بهعنوان شیخ به دستگیری پرداخته، یعنی در زمره مجذوبین جمال محبوب ازلی درآمده است.
بهکار جستن این معرفت در عمل؛ عرفان عملی را پدید میآورد؛ چنانکه سعدی میگوید: بهمعني توان كرد دعوي درست دم بيقدم، تكيهگاهيست سست (سعدی،1376 : 267) بهصدق و ارادت میان بسته دار ز طامات و دعوی زبان بسته دار قدم باید اندر طریقت، نه دم که اصلی ندارد دم بیقدم (همان: 225) عارفان ما برای رسیدن بهحقیقت، دو روش دارند؛ 1.
برآمد آفتابي از وجودم درون من برون شد از سماوات (همان: 12) اما شاعران برونگرا همچون سعدی عرفان عاشقانه را با حضور در جمع پذیرفتهاند و دوری از تصوف زهدانه؛ چنانکه میگوید: جمیع پارســـایان گــو بــدانــنــد که سعدی توبه کرد از پارسایی چنان از خمر و زمر و نای و ناقوس نمـیتـرسـم که از زهـــد ریـایی (سعدی، 1376: 600) بنابراین با رویکرد شناختشناسی نسبت بهپدیدههای عالم و بهکار گرفتن آن در زندگی، میتوان سعدی را عارف پنداشت؛ اما نباید انتظار داشت که افکار و آثارش همچون رسالۀالقشریه و یا عوارفالمعارف و سایر کتب موضوعه در تبیین عرفان نظری و بههمان شیوه نگاشته شده باشد.
سعدی به این معنا عارف است که حقایق عرفانی را بهخوبی درک کرده و بهجذبه عشق او را در ربوده و بهعنوان شیخ بهدستگیری پرداخته، یعنی در زمره مجذوبین جمال محبوب ازلی درآمده است.