Abstract:
این نوشتار، به بررسی کتاب دایره های مینایی نوشته امیر محمد گمینی می پردازد. گمینی در این کتاب به فرآیند شکل گرفتن علم هیئت در روزگار باستان پرداخته و روند تکوین و پیشرفت آن را در جهان اسلام تحلیل می نماید. در آخر، کتاب به دستاورد منجمان مسلمان در علم هیئت و تعامل آنها با منجمان دوره رنسانس از جمله کوپرنیک می پردازد. این کتاب از آن جهت که به بستر نظری علم هیئت و تعامل بین فلسفه طبیعی و علم نجوم توجه ویژه دارد، از نظر تعامل بین فلسفه و تاریخ علم هیئت دارای جایگاه ممتازی است. اینجانب با مقدمهای به اهمیت این نوع نگاه در تاریخ علم پرداخته و این کتاب را از این زاویه تحلیل خواهم نمود. پس از معرفی اجمالی سرفصل مطالب، به نقد و بررسی برخی از نکات آن خواهم پرداخت، از جمله اینکه برداشت نویسنده از فلسفه طبیعی به پختگی نگاه وی در تاریخ نجوم نیست.
This paper reviews the book Dāyerehāy-e Mīnāyī written by Amir Mohamad Gamini. In this book, Gamini investigates the process of configuring the science Hay’at in ancient times analyses how it was developed in the Islamic world. In the end, he states the muslims’ achievements in Hay’at and their interaction with pre-renascence astronomers like Copernicus. This book is significant since it emphasized the theoretical basics of Hay’at at and it is important in the interaction between the philosophy and the history of science. After an introduction about the significance of this sight in the history of science, I analayzed this book from this point of view. I review the headings, afterward, I survey the contents and criticized some points. My critical points target that the author’s view is not as developed as his views in astronomy. However, that was understandable regarding that the author is a specialist in the history of astronomy.
Machine summary:
این کتاب، از آن جهت که به بستر نظری علم هیئت و تعامل بین فلسفۀ طبیعی و علم نجوم توجه ویژه دارد، از نظر تعاملِ بین فلسفۀ علم ـ تاریخ علم دارای عنوان کامل کتاب: دایرههای مینایی: پژوهشی در تاریخ کیهانشناسی در تمدن اسلامی است.
بخش دوم، بخش تخصصی کتاب است که به علم هیئت و مدلهای پیشتر این کتاب از نقطهنظر تخصصی تاریخ نجوم مورد بررسی قرار گرفته است؛ هم درجلسۀ نقد و بررسیِ نشست ایبنا توسط دکتر حنیف قلندری و هم در مقالهای از کاوه نیازی به زبان انگلیسی در مجلۀ نظریات.
با توجه به هدفمندی این بخش از کتاب، گمینی تنها به روایت خطی تاریخ علم هیئت نپرداخته و در این بخش، تفاوت و تعامل روششناختی بین فلسفۀ طبیعی و نجوم را مورد بحث قرار میدهد.
این فصل از چند جهت حائز اهمیت است: - نخست آنکه، برخی از کلیشههای رایج در تاریخ علم دورۀ اسلامی را شکسته، بهوضوح نشان داده است که علم هیئت تا قرون متأخر همچنان زنده و پویا بوده و برخلاف کلیشۀ رایج بعد از قرن هفتم به افول نرفته است؛ - دوم، آنکه ارتباط بین دستاوردِ نجوم اسلامی و پیش از رنسانس اروپا تحلیل و تشریح شده است؛ - سوم، چارچوب کلی نظریات نجومی دورۀ اسلامی، تحلیل و قاببندی شده است.
در این کتاب بهخوبی نشان داده شده که چگونه نطفۀ علم هیئت این کتاب برای نگارنده، از این جهت که تعامل بین نجوم و طبیعیات را از زاویهای بکر مورد ملاحظه قرار داده، قابل تأمل و بحث است، به همینخاطر از پرداختن به جزییات و مباحث مرتبط با نظریات نجومی و ریاضی، به دلیل نداشتن تخصص خودداری میکند.