Abstract:
در بررسی نسبت انسانشناسی و هستیشناسی حکمت متعالیه میتوان با بیان اصول انسانشناسی صدرایی، یعنی تعریف نفس، حدوث نفس، قدم نفس، تجرد نفس، رابطه نفس و بدن، رابطه نفس و قوا و استکمال نفس، نقش عناصر هستیشناختی حاضر در انسانشناسی صدرایی را تبیین کرد. تعریف نفس، بر اساس اصول هستیشناسی حکمت متعالیه همچون: اصالت وجود، تشکیک در وجود، حرکت جوهری، رابطه وجود و ماهیت، تعریف بهتری پیدا میکند و نحوه حدوث نفس نیز مبتنی بر اصالت وجود و حرکت جوهری است. همچنین نفس براساس رابطهی وجود و ماهیت، تشکیک در وجود و بساطت وجود، قدیم است که این قدم با حدوث آن ناسازگار نیست. رابطهی نفس و بدن و نفس و قوا نیز بر اساس بساطت وجود، تشکیک در وجود، وحدت وجود، حرکت جوهری و قوه و فعل تبیین شده است. استکمال نفس نیز با تکیه بر حرکت جوهری و قوه و فعل به تصویر کشیده میشود. بنابراین شناخت هرچه بهتر اصول هستیشناسی حکمت متعالیه ملاصدرا ما را به شناخت بهتری از انسانشناسی او میرساند.
wisdom two approaches can be adopted: investigating the ontological problems of anthropology of following up ontological principle that used in anthropology. This according to the second approach by expressing the principles of Sadra’s anthropology. That is to say: soul definition, soul creation, soul eternity, soul spiritual, the relationship between the soul and the body, the connection between soul and the ability and the perfection. Tries to explaining the role of the principles of ontology that is defined in Sadra’s anthropology. The definition of the soul and the related subjects based on originality of existence, degrees of existence, and the motion of substance, relation of the existence and substance and is point to the identity of the existence. The function of the soul creation is based on the motion of substance and originality of existence. In Sadra’s books eternity explained on relation of the existence and substance, the motion of substance and originality of existence. While the eternity is not incompatible by creation of soul too. The acceptance of mediator between the material and spiritual cosmos, make it possible that the aspect of immaterial and impossibility and the creation of an immaterial subject and physical place. And prepares the field of the soul’s imaginary, spiritual and immaterial. The relationship between soul and body and soul and ability based on the motion of substance and originality of existence, degrees of existence, unity of existence, function and power explained. The soul’s perfection based on function and power and the motion of substance has been defined. If wisdom system can explains own the principles of anthropology without originality of existence, actually, that can express the ontology likes transcendental wisdom of Mullasadra
Machine summary:
رهگيري اصول هستيشناختي ملاصدرا در نظريات انسانشناسي او ١ هاجر زارع دانشجوي دکتري فلسفه و کلام اسلامي، دانشکده حقوق، الهيات و علوم سياسي، واحد علوم و تحقيقات، دانشگاه آزاد اسلامي، تهران، ايران ۲ محمد سعيدي مهر استاد فلسفه و حکمت ، دانشکده علوم انساني، دانشگاه تربيت مدرس، تهران، ايران سيد صدرالدين طاهري استاد دانشگاه علامه طباطبايي، تهران، ايران چکيده در بررسي نسبت انسانشناسي و هستيشناسي حکمت متعاليه ميتوان با بيان اصول انسانشناسي صدرايي، يعني تعريف نفس ، حدوث نفس ، قدم نفس ، تجرد نفس ، رابطه نفس و بدن، رابطه نفس و قوا و استکمال نفس ، نقش عناصر هستيشناختي حاضر در انسانشناسي صدرايي را تبيين کرد.
تعريف نفس ، بر اساس اصول هستيشناسي حکمت متعاليه هم چون: اصالت وجود، تشکيک در وجود، حرکت جوهري، رابطه وجود و ماهيت ، تعريف بهتري پيدا ميکند و نحوه حدوث نفس نيز مبتني بر اصالت وجود و حرکت جوهري است .
رابطه ي نفس و بدن و نفس و قوا نيز بر اساس بساطت وجود، تشکيک در وجود، وحدت وجود، حرکت جوهري و قوه و فعل تبيين شده است .
تاکنون اين رويکرد حداقل در دو مقاله پيگيري شده است ؛ جواد استادمحمدي در مقاله اي با عنوان «تأثير مباني وجودشناختي بر نفس شناسي ملاصدرا» و علي ارشد رياحي و هادي جعفري در مقاله اي با عنوان «مباني وجود شناختي انسانشناسي صدرالمتألهين » ابتدا مباني هستيشناختي حکمت متعاليه را ذکر و تأثير آنها در انسانشناسي را بيان کرده اند.
درمقابل ، ملاصدرا نفس را حقيقت واحد ذومراتبي ميداند که در مرتبه آغازين پيدايش خود، جسماني و مادي است ، سپس به تجرد برزخي ميرسد و پس از آن به مرتبه تجرد عقلي و فوق آن دست مييابد و ميان اين مراتب و عوالم هستي، درجات و منازل مختلفي وجود دارد که نفس در همه آنها حضور دارد و وجودي مطابق آن عالم ______________________________________________________ ١.